جلسه نهم: آموزش کندل استیک
آموزش کندل استیک یا الگو های شمعی بسیار مهم هستند و در این جلسه از اموزش فارکس قصد داریم انواع آنها را بررسی کنیم و یاد بگیریم که به چه شکل با آنها روند ها را پیدا کنیم.
همانطور که میدانید نمودار های مختلفی نظیر نمودار های میله ای ، دایره ای و… وجود دارد. که معمولا برای اطلاعات آماری از این نمودار ها استفاده میشود.
یکی از نمودار های بسیار مهم نمودار شمعی یا کندل استیک است که در بازار فارکس بیشترین استفاده رو برای بررسی چارت داره. البته که نمودار های دیگه ای هم وجود داره که تریدر های دیگه هم از اون ها استفاده می کننند اما مهم ترین و پرطرفدار ترین آن ها نمودار شمعی است.
نمودار کندل استیک یک نمودار بسیار قدیمی است که اطلاعات کاملی را نسبت به چارت به ما میدهد و ما در ادامه قصد داریم تا در باره الگو های کندل استیکی و هشدار هایی که به ما میدهند صحبت کنیم.
همانطور که در تصویر پایین مشاهده میکنید کندل یا نمودار شمعی که در ظاهر هم شبیه به شمع است از دو قسمت تشکیل شده است.
شکل کلی کندل استیک ها
- بدنه(body): قسمت پهن تر
- سایه(weak): قسمت باریک تر در بالا و پایین
در عکس زیر دو کندل صعودی و نزولی درکنار هم آمده اند که قصد داریم فرق بین این دوکندل را راجع بهش صحبت کنبم.
معنی کندل استیک
علاوه بر تفاوت بارز بین رنگ آن ها که با توجه به سلیقه شما در متاتریدر قابل تغییر است( آموزش متاتریدر ) تفاوت های دیگری هم دارند.
اما قبل از این که به توضیح کامل تفاوت آن ها بپردازیم باید بدانید که به کندل استیک های صعودی اصطلاحا گاو یا بولیش (Bullish )گفته میشود و به کندل های نزولی خرس یا بیریش (Bearish) میگویند.
دلیل این نامگذاری بسیار جالب است به عنوان مثال هنگامی که گاو حمله میکند از پایین شاخ میزند و به سمت بالا میرود به همین دلیل حرکت صعودی رو به بالا را بولیش مینامند. و همچنین به دلیل این که خرس از بالا به پایین حمله میکند کندل های نزولی را بیریش می نامند.
تمامی توضیحات و محل باز و بسته شدن قیمت و تفاوت دو کندل استیک در عکس به وضوح نشان داده شده است
به طور کلی اگر کندل استیک ما در تایم فریم روزانه باشد در ابتدای روز که بازار باز میشود این کندل یا به سمت کف قیمت پایین میاید و از اون جا به بعد کندل نزولی تشکیل میدهد یا تا سقف کندل بالا میرود و کندل صعودی تشکیل میدهد.
تا اینجا باز و بسته شدن کندل هارا فهمیدید اما باید بدانید که کندل ها در کنار هم معنا و مفهوم خودشون رو دارند برای درک بهتر باید بدانید که شکل کندل ها به تنهایی و قرار گرفتن آن ها کنار هم میتواند بیانگر مفهوم خاصی باشد پس بریم برای ادامه آموزش کندل استیک.
به این کندل ها با مفهوم های خاص خودشون میگویند الگو های کندل استیکی.
الگو های کندل استیکی بسیار زیاد هستند اما شما لازم نیست که همه آن هارو بلد باشید در اینجا 6 الگوی مهم را برای شما آورده ایم که دانستن همین الگو ها برای شما کافی است. در ادامه آموزش کندل استیک با ما همراه باشید.
الگو های کندل استیک
شبه داجی که شامل: spinning top, hanging man, shovel, hammer
الگوی داجی
انواع مختلف الگو های داجی را میتوانید در عکس زیر مشاهده کنید.
الگو های داجی بدنه ندارند و فقط با سایه شکل گرفته اند.
تمام این 6 الگو و زیر مجموعه های آن ها فقط در نقاط مهم بازار تاثیر میگذارند.
حالا نقاط مهم بازار کجا هست؟
در ادامه آموزش کندل استیک با آموزش نقاط مهم بازار میپردازیم هرچند که در آموزش های قبلی که درباره خطوط حمایت و مقاومت، ترندلاین و…. به شما درباره این نقاط توضیح دادیم.
اما به طور کلی تمامی این الگو هنگامی که در نقاط مهم بازار ظاهر شوند برای ما مهم هستند و وسط بازار عملا هیچ ارزشی ندارند.
الگوی شبه داجی
باز هم همانطور که در عکس میبینید این دو الگو شبیه به هم هستند اما یکی در روند نزولی و دیگری در رنود صعودی ظاهر شده است.
پوشاننده یا انگولفینگ
این الگو از 2 کندل کنار هم تشکیل شده است. در این کندل شما میتوانید گپ را هم مشاهده کنید چون طبق روند بازار هر کندل باید دقیقا از همونجایی که کندل قبلی بسته میشود، باز شود اما در این الگو از میانه کندل بعد شروع شده است.
موچین یا توییزر
این الگو یکی از مهم ترین الگو های بازار است که میتواند به طور حتمی و قوی باعث تغییر روند بازار بشه.
الگوی درونی
این الگو هم تقریبا مثل الگوی داجی است با این شباهت که کندل ها در دل هم دیگر قرار دارند و با این تفاوت که کندل ها دقیقا از همونجایی که بسته شدند، کندل بعدی باز شده و گپی در بازار وجود ندارد.
الگوی بیرونی
دقیقا شبیه الگوی درونی است اما با کمی تفاوت در قرار گیری کندل ها.
همانطور که تا الان این کندل استیک های مهم و شباهت آن هارا دیدید مطمئنا فهمیدید که یاد گرفتن تعداد زیادی الگو که همه آن ها شبیه به هم هستند چقدر میتونه کاره سختی باشه، پس حتما باید دقت زیادی داشته باشید.
در این آموزش کندل استیک ما به شما توصیه میکنیم تا ویدیو را ببینید چون نکات آموزشی کامل تری را در بر دارد.
کندل استیکها در تحلیل تکنیکال
معاملهگران بورس، معمولاً از سه نمودار خطی، کندل استیک و میله ای استفاده میکنند. در بین این سه نمودار، از کندل استیک (Candle Stack) به دلیل مزیتهایی که دارد استقبال بیشتری شده است. از جمله مزیتهای کندل استیک استفاده راحت و تشخیص روند صعودی یا نزولی سهم بهصورت مجزا است.
استفاده از کندل استیکها دارای شرایطی است. اولین شرط این است که تغییرات قیمتی سهم دارای روند صعودی یا نزولی باشد.
به طور کلی یک کندل استیک از چهار بخش اصلی تشکیل شده است. این چهار داده عبارتند از قیمت آغازین (open)، قیمت پایانی (close)، بالاترین قیمت در بازه زمانی (High) و پایین ترین قیمتی که در بازه زمانی (Low) تعیین شده رخ داده است. شکل کلی یک کندل استیک در شکل زیر نمایش داده شده است.
بخشهای مختلف کندل استیک
اندازه بدنه و سایه پایین و بالا در کندل استیک دارای اهمیت بسیار زیادی هستند. زمانی که شمع تو خالی یا سفید است و دارای سایه کوتاه باشد، به این معنی است که قیمت پایانی بالاتر از قیمت آغازین است. بر عکس این حالت زمانی است که قیمت پایانی کوچکتر از قیمت باز شدن باشد که در این حالت شمع بصورت تو پر یا مشکلی رسم می گردد.
بدنه کندل استیکها
اندازه بدنه بزرگ در کندل استیکها نشانگر قدرت زیاد خرید یا فروش است؛ یعنی هر چقدر بدنه کندل بزرگتر باشد، نشانگر افزایش قدرت خریداران یا فروشندگان است. حال برای تعیین فروشندگان یا خریداران میتوان به رنگ بدنه کندل رجوع کرد. اگر رنگ بدنه سفید باشد، بیانگر قوی بودن خریداران هست. بطور مثال یکی از بهترین حالت هایی که نشان دهنده فشار قوی خریداران است، بدنه بلند کندل و رنگ سفید آن است.
بدنههای مختلف کندل استیک
سایهها در نمودارهای کندل استیک
سایههای بالایی و پایینی نیز دارای معانی خاصی هستند. سایه بلند یک کندل نشانگر این است که معاملات انجامگرفته بر روی سهم، در خارج از محدوده قیمت باز و بسته شدن شکلگرفته است. اگر سایه بالایی یک کندل بلند باشد نشانگر خریدار قوی سهم بوده که منجر به افزایش قیمت سهم شده است، اما با فروشندگان قوی نیز همراه شده است و قیمت سهم در محدوده قیمت پایانی بستهشده است.
شرایط و قوانین استفاده از کندل استیکها
از کندل استیکها زمانی استفاده میشود که تغییرات قیمت سهم دارای روند باشد. معمولاً از کندل استیکها درروند صعودی و نزولی استفاده میگردد. الگوهای کندل استیک معمولاً در نقاط حمایت و مقاومت سهم (اگر الگویی تشکیلشده باشد) موردتوجه قرار میگیرند. انتخاب قیمتهای مناسب برای خرید سهام جز نقاط قوت الگوهای کندل استیک هست درعینحالی که این الگوها برای قیمتهای خروج از سهم معمولاً عملکرد مناسبی ندارند.
انواع الگوهای کندل استیک
در ابتدا برای آشنایی با الگوهای کندل استیک، چند مورد از الگوهای منفرد را بررسی خواهد شد.
ماروبزو (Marubozu)
ماروبزو بدین شکل تعریف میشوندکندل دارای روند نزولی است و سایه بالایی و پایینی در آن دیده نمیشود. فشار بیشتر فروشندگان ازجمله نتایجی است که از این نوع کندل استنباط میشود. درنتیجه روند بازار به سمت تغییر به سمت نزول و یا ادامه روند نزولی است. قیمت باز شدن برابر قیمت سقف و قیمت بسته شدن برابر قیمت کف است.
در مقابل ماروبزو مشکی، ماروبزو سفید است. ماروبزو سفید نشاندهنده صعودی بازار است. در این حالت نیز سایه بالایی و پایینی دیده نمیشود. فشار بیشتر خریداران ازجمله نتایجی است که از این نوع کندل استنباط میشود. درنتیجه بازار به سمت بالا است. زمانی که این نوع شمع تشکیل شود اولین مرحله از شروع روند صعودی (بازگشتی) رویداده است. در این حالت قیمت باز شدن برابر قیمت کف و قیمت بسته شدن برابر قیمت سقف است.
دوجی (Doji)
مفهوم دوجی اشاره به نمودارهای شمعی دارد که قیمت شروع و پایان آنها یکسان است. دوجیها دارای بدنه نازک که معمولاً بهصورت یک خط نازک و باریک نشان داده میشوند. تردید بین خریداران و فروشندگان سهم مهمترین نتیجهای است که از دوجیها استنباط میشود.
در بعضی از حالات دوجیهای بعد از ماروبزو سفید دیده میشوند. این حالت نشانگر این است که خریداران قوت خود را ازدستدادهاند و برای ادامه روند صعودی سهم نیاز به خریداران جدید است. حال اگر دوجی بعد از ماروبزو سیاه دیده شود نشانگر این است که فروشندگان سهم کم هستند و برای ادامه روند نزولی سهم نیاز به فروشندگان جدید باقوت بیشتری است.
دوجی بعد از ماروبزو سفید: خریداران قوت خود را ازدستدادهاند و برای ادامه روند صعودی سهم نیاز به خریداران جدید است.
دوجی بعد از ماروبزو سفید
دوجی بعد از ماروبزو سیاه: فروشندگان قوت خود را ازدستدادهاند و برای ادامه روند نزولی سهم نیاز به فروشندگان جدید است.
دوجی بعد از ماروبزو سیاه
دوجیها در چهار دسته تقسیمبندی میشوند که در این قسمت سه دوجی بررسی میگردد:
- دوجی پایهبلند (Long leg doji)
- دوجی سنگقبر (Grave Stone)
- دوجی سنجاقک (Dragon Fly)
تقسیم بندی دوجیها
دوجی پایهبلند (Long leg Doji):
این نوع شمعها بیانگر قیمت شروع و پایان برابر هستند. برابری قدرت خریداران و فروشندگان در آن بازه زمانی نتیجهای است که از این نوع دوجی استنباط میشود.
دوجی سنگقبر (Grave Stone):
همانطور که از شکل مشخص است این نوع دوجی فاقد سایه پایین است (سایه پایین خیلی کوتاه). این نوع از دوجیها هم نشانگر قیمت شروع و پایان یکسان است.
دوجی سنجاقک (Dragon Fly):
این نوع از دوجیها دارای سایه پایین بلند هستند.
الگوی چکش (Hammer):
الگوی چکش معمولاً در یکروند نزولی و در انتهای آن تشکیل میشود. این الگو دارای سه خصوصیت اصلی است. بدنه کندل در قسمت بالای آن است. سایه پایینی بلند (دو تا سه برابر اندازه بدنه) دومین خصوصیت الگوی چکش است. سومین خصوصیت اصلی الگوی چکش، نداشتن سایه بالایی (سایه بالایی خیلی کوتاه) است.
در الگوی چکش رنگ بنده دارای بدنه اهمیت زیادی ندارد؛ اما اگر رنگ بدنه سفید باشد نشاندهنده قدرت بالای الگو برای بازگشت است. بدین معنی که قیمت سهم به سمت افزایش خواهد رفت.
الگوی دار آویز (Hanging Man):
این نوع الگو در انتهای روند صعودی تشکیل میشود و بیانگر تغییر الگو به سمت روند نزولی است (در خط مقاومت سهم تشکیل میشود). در این الگو بدنه کندل در بالای آن است و از مهمترین خصوصیات این نوع الگو به شمار میآید. از دیگر خصوصیات این نوع کندل میتوان به این نکته اشاره کرد که اندازه سایه پایین حداقل دو برابر بدنه کندل است.
معمولاً این نوع کندل سایه بالایی ندارد یا اینکه سایه بالایی آن بسیار کوتاه است. در این نوع الگو نیز رنگ بدنه اهمیت زیادی ندارد اما معمولاً رنگ بدنه مشکی نشانگر قدرت بالای الگو برای برگشت را نشان میدهد.
الگوی چکش معکوس (INVERTED HAMMER):
این الگو شباهت زیادی به الگوی چکش دارد که در قسمتهای قبلی موردبررسی قرار گرفت. الگوی چکش معکوس همانند الگوی چکش در انتهای روند نزولی شکل میگیرد. در این نوع الگو بدنه در انتهای آن قرار دارد و اندازه بدنه یکدوم سایه بالایی است. در این نوع الگو رنگ بدنه سفید نشاندهنده قدرت بیشتر الگو برای بازگشت روند است.
الگوی چکش معکوس
الگوی ستاره ثاقب (Shooing Star):
الگوی ستاره ثاقب در انتهای روند صعودی شکل میگیرد. در این نوع الگو بدنه در انتهای پایینی آن است و اندازه سایه بالایی آن دو برابر بدنه است.
الگوی هارامی (Harami):
لغت هارامی ریشهای ژاپنی دارد و در زبان ژاپنی معنای باردار بودن را میدهد. این الگو شامل دو کندل است که کندل اول نقش والده (مادر) و کندل دوم نقش فرزند را دارد. متوقف شدن و یا کند شدن روند حرکت مهمترین نتیجهای است که پس از مشاهده این کندل میتوان به آن پی برد. معمولاً رنگ کندلها در این الگو متفاوت است. بهطور مثال اگر کندل مادر سفید باشد کندل کودک معمولاً به رنگ مشکی است. رنگ سفید به معنای مثبت بودن و رنگ مشکی بودن به معنای منفی بودن است.
الگوی انبرک پایینی:
این الگو دارای مثال الگوی شمعی هارامی دو شمع بارنگهای متفاوت است. در ابتدا شمع نزولی که به رنگ مشکی است تشکیل میشود. اندازه بدنه شمع نزولی بزرگ بوده و این شمع فاقد سایه است. پس از تشکیل شمع اول نوبت به تشکیل شمع دوم میرسد که شمع دوم در محدوده قیمتی شمع اول خواهد بود. شمع دوم معمولاً بهصورت دوجی یا چکش معکوس شکل میگیرد.
الگوی انبرک پایینی
الگوی ستاره صبحگاهی:
الگوی ستاره صبحگاهی
این الگو دارای سه شمع است. مهمترین نتیجهای که از الگوی ستاره صبحگاهی استنباط میشود، شروع روند صعودی در انتهای روند نزولی است. معمولاً این الگو در انتهای روند نزولی شکل میگیرد که هر شمع شامل پیامی است. شمع اول که نزولی و پرقدرت، شمع دوم که معمولاً فاقد بدنه بزرگ و سایه است، میتواند به شکل صعودی یا نزولی شکل بگیرد. در انتها شمع سوم ظاهر میشود که نسبت به شمع دوم حالت صعودی دارد.
الگوی سه ستاره صعودی (Bullish Tri-Star):
این الگو نیز از سه شمع تشکیلشده است. اگر بین شمع اول و دوم یک شکاف نزولی و بین شمع دوم و سوم یک شکاف صعودی تشکیل شود، میتواند پیامی مبنی بر تغییر روند از نزولی به صعودی از آن استخراج کرد.
الگوی سه ستاره صعودی
الگوی ستاره عصرگاهی:
این الگو شامل سه شمع است. مهمترین خروجی این الگو شروع روند نزولی در انتهای روند صعودی است. وضعیت شمعها در این الگو به شکل زیر است:
- شمع اول: صعودی و بسیار پرقدرت
- شمع دوم: بدنه شمع دوم کوچک و معمولاً دارای سایه نیست.
- شمع سوم: نزولی
الگوی ستاره عصرگاهی
الگوی پوشاننده صعودی (Bullish Engulfing Pattern):
دو شمع در این الگو وجود دارند که دارای رنگهای متضاد هستند. این الگو در انتهای روند نزولی تشکیل میشود. شمع دوم که دارای بدنه به رنگ سفید است بیانگر روند صعودی است. در این الگو شمع دوم کل شمع اول را که به رنگ مشکی است، پوشش میدهد. در الگوی پوشاننده صعودی وجود و یا عدم وجود سایهها مهم نیست.
الگوی پوشاننده صعودی
الگوی سه مکعب سفید (Three White Soldiers):
این الگو دارای سه شمع است که همگی دارای رنگ سفید هستند. بین شمعها شکاف نزولی وجود دارد که بیانگر تغییر بسیار پرقدرت روند نزولی به صعودی است. روند همه شمعها در این الگو صعودی است.
الگوی سه مکعب سفید
الگوی ابر تیره:
این الگو دارای دو شمع است که شمعها دارای رنگهای متفاوت هستند. رسیدن سهم به قیمت مقاومت ازجمله مهمترین نتایجی است که میتوان از این الگو برداشت کرد. هر دو شمع در این الگو دارای بدنه بزرگ هستند. ابتدا شمع اول بارنگ سفید تشکیل میشود و سپس شمع دوم که حداقل ۵۰ درصد از شمع اول را پوشش داده است شکل میگیرد. اگر این شمعها در نقاطی بالاتر از سایر شمعها شکل بگیرند بیانگر تغییر روند از صعودی به نزولی هستند.
الگوی رسوخ گر:
این الگو نقطه مقابل الگوی ابر تیره است. در این الگو ابتدا شمع مشکی تشکیل میشود و سپس شمع سفید که حداقل ۵۰ درصد از شمع مشکی را پوشش داده است شکل میگیرد. افزایش قیمت سهم و تغییر روند از نزولی به صعودی ازجمله نتایج قابل استنباط از این الگو است.
الگوی سه کلاغسیاه (Three Black Crows):
این الگو معمولاً برای معامله گران نشانگر خبرهای بد در قیمت سهم است. ادامه روند نزولی و ادامه کاهش قیمت سهم از مهمترین نتایج مشاهده این الگو است. این الگو دارای سه شمع است که بارنگهای مشکی و پشت سر هم تشکیل میشود که معمولاً اندازه بنده آنها با یکدیگر برابر است.
الگوی سه کلاغسیاه
الگوی سه سرباز سفید (Three White Soldiers):
این الگو که نقطه مقابل الگوی سه کلاغسیاه است، معمولاً در یکروند صعودی شکل میگیرد. این الگو معمولاً حاوی پیامهای مثبت و خوشحالکننده برای معامله گران است. این الگو دارای سه شمع است که بارنگ سفید تشکیل میشود که بهصورت صعودی و پشت سر هم تشکیل میشوند. این الگو بیانگر خریداران پرقدرت در سهم است و معمولاً بعد از مشاهده این الگو، قیمت سهم افزایش مییابد.مثال الگوی شمعی هارامی
الگوی سه سرباز سفید
الگوی سه خط حمله (Three Line Strike):
معمولاً از این الگو بهتنهایی استفاده نمیشود. این الگو دارای سه شمع به شکل نزولی است که بعدازاین سه شمع یک شمع با بدنه بزرگ بهصورت نزولی شکل میگیرد. بازگشت قیمت به محدوده باز شدن شمع اول مهمترین نتیجهای است که از الگوی سه خط حمله استخراج میشود.
الگوی سه خط حمله
الگوی تاسوکی رو به پایین (Downside Tasuki):
این الگو از سه شمع تشکیلشده است که دو شمع آن بهصورت نزولی (مشکی) و یکی از شمعها بهصورت صعودی (به رنگ سفید) است. همانند شکل زیر شمع صعودی در میان شکاف قیمتی شمع اول و دوم شکلگرفته است. دو شمع نزولی نشانگر قدرت فروشندگان است و شمع سفید و صعودی نشانگر شناسایی سود توسط فروشندگان است.
الگوی تاسوکی رو به پایین
جمعبندی
کندل استیک (Candle Stack) یکی از روشهای متداولی است که تحلیلگران تکنیکال در حوزه بورس اوراق بهادار، از آن استفاده میکنند. در این روش لگوهای مختلفی استفاده می شود که از جمله آن میتوان ماروبزو، دوجی، چکش دارآویز را نام برد. استفاده از کندل استیکها قوانینی دارد که لازم است تحلیلگر به آن ها دقت نماید.
روانشناسی الگوهای شمعی در بورس و انواع آنها
در این مقاله ابتدا به بررسی کندل های ماروبوزو، فرفره و دوجی پرداخته می شود و از لحاظ روانشناسی، دلیل شکل گیری این الگوهای تک کندلی بررسی می شود. در پایان این مقاله نیز انواع الگوهای شمعی در بورس معرفی می شوند تا در مقاله های بعدی بتوان به صورت دقیق تر به بررسی هر الگو پرداخت. با ما همراه باشید.
در نمودارهای شمعی، برای هر کندل تنوع بسیار زیادی از لحاظ طول بدنه و همچنین طول سایه های پایینی و بالایی وجود دارد. باید توجه داشت که برای بررسی کندل ها، واژه های کوتاه، متوسط و بلند به صورت نسبی می باشند و همواره هر کندل با کندل های قبلی خود مقایسه می شود. در شکل 1، یک کندل صعودی همراه با بدنه اصلی، سایه های بالا و پایینی و اطلاعات مختلف قیمتی آورده شده است. در صورتی که قیمت آخرین معامله (قیمت بسته) بیشتر از قیمت اولین معامله (قیمت باز) باشد، کندل صعودی خواهد بود و معمولا در نرم افزارهای مختلف تحلیل تکنیکال، چنین کندلی با رنگ سفید یا سبز و یا حتی آبی نشان داده می شود. از طرفی اگر قیمت آخرین معامله کمتر از قیمت اولین معامله باشد، چنین کندلی نزولی خواهد بود و در نرم افزارهای مختلف تحلیل تکنیکال با رنگ مشکی یا قرمز نشان داده می شود. باید توجه داشت که در بازار سرمایه برخلاف بازارهای بین المللی، قیمت آخرین معامله با قیمت پایانی متفاوت می باشد.
شکل 1- اجزای یک کندل ژاپنی
اندازه بدنه اصلی و همچنین نحوه شکل گیری سایه های بالایی و پایینی هر کندل، از لحاظ روانشناسی و خرد جمعی اهالی بازار، دلایل متعددی دارد که در ادامه این مقاله به بررسی این موضوع می پردازیم.
بدنه های بلند در مقایسه با بدنه های کوتاه
به روزهایی که اختلاف بین قیمت اولین معامله و آخرین معامله زیاد باشد، روزهای بزرگ یا بلند گفته می شود و به کندل های دارای چنین بدنه های بلندی، کندل بلند گفته می شود. از طرفی به روزهایی که اختلاف بین قیمت اولین معامله و آخرین معامله کم باشد، روزهای کوچک یا کوتاه گفته می شود و به کندل های دارای چنین بدنه های کوتاهی، کندل کوتاه گفته می شود. بایستی توجه داشت که این نوع نامگذاری، به صورت ساده بر اساس طول بدنه صورت گرفته و در آن سایه های بالایی یا پایینی مد نظر قرار نمی گیرد.
شکل 2- کندل با بدنه کوتاه و بلند
به طور کلی، کندل های با بدنه بلند، نشان دهنده قدرت زیاد خریدارها یا فروشنده ها و همچنین شمع های با بدنه کوتاه، نشان دهنده تثبیت قیمت می باشند. اگر شمع های بلند، بدنه سفید داشته باشند، نشان دهنده این موضوع است که فشار زیادی برای خرید وجود دارد و در صورتی که در انتهای یک روند نزولی، در محدوده حمایتی معتبر، جنین کندلی را شاهد باشیم، می توانیم انتظار رشد قیمت را داشته باشیم. در صورتی که چنین کندلی در محدوده حمایتی معتبر شکل نگیرد، نمی توان برداشت خاصی از آن کرد و حتی ممکن است چند روز معاملاتی بعد، افت قیمت را هم شاهد باشیم.
از طرفی کندل های با بدنه مشکی بلند، حاکی از این موضوع است که فشار زیادی برای فروش وجود دارد و در صورتی که در انتهای یک روند صعودی، در محدوده مقاومتی معتبر، چنین کندلی را شاهد باشیم، می توانیم بعد از آن انتظار افت قیمت را داشته باشیم اما اگر چنین کندلی در محدوده مقاومتی معتبر، شکل نگیرد، نمی توان برداشت خاصی از آن کرد و حتی ممکن است با فاصله زمانی کمی از شکل گیری این کندل، شاهد رشد قیمت باشیم. در صورتی که در یک روند نزولی، شاهد بک کندل با بدنه مشکی بلند باشیم، می توان از آن اضطراب و ترس ناگهانی فعالان بازار را برداشت کرد.
1- کندل یا الگوی ماروبوزو (Marubozu)
الگوی ماروبوزو از الگوهای شمعی در بورس می باشد و به کندل هایی که دارای بدنه بلند می باشند و سایه های بالایی یا پایینی ندارند، گفته می شود. البته باید توجه داشت که گاهی اوقات الگوی ماروبوزو دارای سایه های کوتاهی در بالا یا پایین می باشد اما در صورتی که سایه های بالایی و پایینی وجود نداشته باشد، قدرت کندل بیشتر خواهد بود. کندل مثال الگوی شمعی هارامی ماروبوزو با بدنه سفید (ماروبوزو سفید) زمانی شکل می گیرد که قیمت اولین معامله برابر با قیمت پایینی (Low) و قیمت آخرین معامله برابر با قیمت بالایی (High) باشد. از طرفی کندل ماروبوزو با بدنه مشکی زمانی شکل می گیرد که قیمت اولین معامله برابر با قیمت بالایی و قیمت آخرین معامله برابر با قیمت پایینی باشد. در شکل 3 انواع کندل های ماروبوز آورده شده است.
شکل 3- انواع کندل های ماروبوزو
سایه های بلند در مقایسه با سایه های کوتاه
کندل های با سایه های کوتاه، نشان می دهند که بیشتر معاملات در محدوده قیمت های اولین معامله و آخرین معامله صورت گرفته اند و شمع های دارای سایه های بلند، نشان دهنده این موضوع هستند که معاملات برای مدتی با قیمت های اولین معامله و آخرین معامله فاصله زیادی گرفته اند. در شکل 4، دو کندل با سایه های بلند بالایی و پایینی آورده شده است.
شکل 4- کندل های دارای سایه های بلند بالایی و پایینی
کندل های دارای سایه های بلند بالایی و کوتاه پایینی حاکی از این موضوع هستند که ابتدا خریداران بر فروشندگان غالب و موجب رشد قیمت شده اند اما در نهایت فروشندگان بر خریداران غالب شده و در پایان روز معاملاتی موجب افت قیمت و نزدیک شدن قیمت آخرین معامله به قیمت اولین معامله شده اند. از طرفی کندل های دارای سایه های بلند پایینی و کوتاه بالایی نشان دهنده این موضوع هستند که ابتدا فروشندگان بر خریداران غالب و افت قیمت را موجب شده اند اما در ادامه خریداران موفق به غلبه بر فروشندگان شده اند و در نهایت در پایان روز معاملاتی، با نزدیک شدن قیمت آخرین معامله به قیمت آغازین، سایه بلند پایینی شکل گرفته است.
2- کندل فرفره (Spinning Tops) از الگوهای شمعی در بورس
کندل هایی که دارای سایه های بلند بالایی و پایینی و همچنین بدنه اصلی کوچکی می باشند، فرفره نامیده می شوند. تشکیل کندل های فرفره نشان از شک و تردید میان معامله گران می باشد. در کندل های فرفره، بدنه اصلی کوچک، تغییرات اندک قیمت اولین معامله تا آخرین معامله را نشان می دهد، از طرفی سایه های بلند بالایی و پایینی نشان دهنده این موضوع هستند که هم خریداران و هم فروشندگان طی دوره زمانی معاملاتی فعال بوده اند و تغییرات زیادی را در قیمت رقم زده اند. در کندل های فرفره می توان اینطور برداشت کرد که هیچ یک از فروشندگان و خریداران نتوانسته اند بر دیگری غالب شوند و در نهایت رقابت بین آنها با مساوی خاتمه یافته است.
شکل 5- کندل های فرفره صعودی و نزولی
در صورتی که در یک روند صعودی، پس از یک کندل سفید با بدنه بلند، کندل فرفره شکل بگیرد، می توان انتظار تغییر روند یا حداقل توقف روند صعودی را داشت. از طرفی در صورتی که در یک روند نزولی، پس از یک کندل سیاه با بدنه بلند، کندل فرفره شکل بگیرد، می توان تغییر روند یا حداقل توقف روند نزولی را انتظار داشت.
3- کندل دوجی (Doji)
الگوی دوجی از دیگر الگوهای شمعی در بورس می باشد و به کندل هایی که بدنه ندارند یا بدنه بسیار کوچکی دارند، گفته می شود. وقتی کندلی بدنه ندارد، به این معنی است که فاصله بین قیمت اولین معامله و آخرین معامله آن تقریبا برابر با صفر است و به همین خاطر، در این نوع کندل ها، به جای بدنه یک خط افقی وجود دارد. وقتی کندل دوجی سایه بالایی و پایینی نداشته باشد، به این معنی است که نماد معاملاتی با صف خرید یا صف فروش همراه بوده است. چنین کندلی در بازارهای مالی بین المللی وجود ندارد و صرفا در بورس اوراق بهادار تهران دیده می شود. این نوع کندل دوجی (بدون سایه های بالایی و پایینی) اهمیت کمتری دارد مگر اینکه با حجم قابل توجهی همراه شود که در این صورت می توان آن را حائز اهمیت دانست.
کندل های دوجی با توجه به طول سایه های بالایی و پایینی اشکال مختلفی دارند، برخی از کندل های دوجی، به شکل صلیب، برخی به شکل صلیب معکوس و برخی هم به شکل علامت جمع می باشند. انواع مختلف کندل های دوجی عبارتند از :
- دوجی پایه بلند (Long Legged Doji) : این نوع کندل دوجی، سایه های بالایی و پایینی بلندی دارد و در آن قدرت خریدارن و فروشندگان یکسان است لذا نشان دهنده بی تصمیمی و شک و تردید میان معامله گران می باشد.
- دوجی سنگ قبر (Gravestone Doji) : سایه بالایی بلندی دارد اما سایه پایینی ندارد. سایه بالایی در این نوع کندل دوجی، نشان دهنده قدرت فروشندگان و ضعف خریداران می باشد.
- دوجی سنجاقک (Dragonfly Doji) : برعکس دوجی سنگ قبر است یعنی سایه پایینی بلندی دارد اما سایه بالایی ندارد و معمولا نشان دهنده این موضوع است که قدرت خریداران زیاد است.
شکل 6 : انواع کندل دوجی، از الگوهای شمعی در بورس
کندل دوجی نشان می دهد که قدرت خریداران و فروشندگان تقریبا یکسان می باشد و به زودی روند حاکم تغییر خواهد کرد. البته باید توجه داشت که کندل دوجی به تنهایی نمی تواند دلیلی برای تغییر روند باشد و باید به ترکیب آن با سایر الگوهای شمعی بازگشتی اهمیت ویژه ای داد. کاربرد کندل دوجی به روند بازار و همچنین کندل های قبل از خود وابسته است. در صورتی که در یک روند صعودی، پس از یک کندل صعودی با بدنه بلند، کندل دوجی شکل بگیرد، نشان دهنده ضعف خریداران و تغییر روند مثال الگوی شمعی هارامی صعودی می باشد. از طرفی اگر در یک روند نزولی، پس از یک کندل نزولی با بدنه بلند، کندل دوجی شکل بگیرد، نشان دهنده ضعف فروشندگان و تغییر روند نزولی به خنثی یا حتی تغییر روند نزولی به صعودی می باشد. همانطور که در شکل 7 ملاحظه می کنید، شکل گیری کندل دوجی پس از یک کندل صعودی با بدنه بلند، موجب تغییر روند اصلی و به تبع آن افت قیمت شده است.
شکل 7- اصلاح قیمت پس از شکل گیری کندل دوجی از الگوهای شمعی در بورس
روانشناسی کندل های ژاپنی
الگوهای شمعی ژاپنی رقابت بین خریداران و فروشندگان را در یک دوره زمانی نشان می دهد و در نهایت با غلبه یکی بر دیگری، قیمت افزایش یا کاهش می یابد. کندل های ژاپنی با توجه به شکلی که دارند، مفهوم خاص خود را دارند. در ادامه به روانشناسی تک کندل های ژاپنی می پردازیم :
- شمع سفید با بدنه بلند، نشان دهنده قدرت زیاد خریداران در مقایسه با فروشندگان در بیشتر اوقات یک دوره زمانی است.
- شمع سیاه با بدنه بلند، نشان دهنده غالب بودن قدرت فروشندگان در بیشتر اوقات یک دوره زمانی است.
- شمع با بدنه کوتاه نشان دهنده این موضوع است که هیچ کدام از خریداران و فروشندگان نتوانسته اند بر دیگری غلبه کنند و بازار تقریبا در همان جایی که باز شده، بسته شده است.
- شمع دارای یک سایه بلند پایینی نشان دهنده این است که در بخشی از بازار فروشندگان غالب بوده اند اما در نهایت خریداران بر فروشندگان غلبه کرده و موجب رشد قیمت شده اند.
- شمع دارای یک سایه بلند بالایی نشان دهنده این است که در بخشی از بازار خریداران غالب بوده اند اما در نهایت فروشندگان بر خریداران غلبه کرده و موجب افت قیمت شده اند.
- شمع دارای سایه های بلند بالایی و پایینی نشان دهنده این موضوع است که علیرغم تلاش مستمر فروشندگان و خریداران، هیچ کدام نتوانسته اند بر دیگری غلبه کنند، در نتیجه رقابت بین آن ها به صورت مساوی خاتمه یافته است.
انواع الگوهای شمعی ژاپنی
تا به امروز کتاب و مقاله های زیادی در رابطه با انواع الگوهای شمعی در بورس نگاشته شده است. در برخی از این منابع، حدود 55 تا 68 الگو و در برخی هم حدود 105 الگو معرفی شده است. بیشتر الگوهای معرفی شده به صورت بازگشتی و فقط تعداد کمی از آنها ادامه دهنده می باشند. الگوهایی که در انتهای روند صعودی مشابه انتهای روند نزولی موجب بازگشت قیمت و تغییر روند می شوند، معمولا یک اسم دارند اما تعداد کمی از الگوهای شمعی بازگشتی در انتهای روند صعودی با قرینه خود در انتهای روند نزولی نام های متفاوتی دارند. در ادامه به انواع الگوهای شمعی در بورس (بازگشتی و ادامه دهنده) می پردازیم :
1- الگوهای شمعی بازگشتی
الگوهای شمعی بازگشتی، ترکیبی از چند کندل ژاپنی می باشند که معمولا تغییر روند اصلی را نشان می دهند. منظور از الگوی بازگشتی صعودی این است که پس از وقوع این الگو می توان انتظار رشد قیمت را داشت، بنابراین چنین الگویی در انتهای یک روند نزولی تشکیل می شود و باید توجه داشت که هیچ گاه در ادامه یک روند صعودی نباید انتظار شکل گیری چنین الگویی را داشت. از طرفی الگوهای بازگشتی نزولی در انتهای یک روند صعودی تشکیل می شوند و پس از وقوع آن ها می توان انتظار افت قیمت را داشت. معمولا الگوهای شمعی بازگشتی صعودی و نزولی، از 1 تا 3 کندل تشکیل می شوند، بنابراین باید برای تشخیص این الگوها، علاوه بر آخرین کندل به 1 یا 2 کندل قبلی نیز توجه ویژه ای داشت. به طور کلی مهم ترین الگوهای بازگشتی عبارتند از :
- الگوی دوجی (Doji)
- الگوی پوشاننده صعودی (Bullish Engulfing)
- الگوی پوشاننده نزولی (Bearish Engulfing)
- الگوی همر یا چکش (Hammer)
- الگوی همر یا چکش معکوس (Inverted Hammer)
- الگوی مرد دار آویخته (Hanging Man)
- الگوی نافذ (Piercing Pattern)
- الگوی ابر سیاه (Dark Cloud)
- الگوی هارامی صعودی (Bullish Harami)
- الگوی هارامی نزولی (Bearish Harami)
- الگوی ستاره صبحگاهی (Morning Star)
- الگوی ستاره شامگاهی (Evening Star)
- الگوی ستاره ثاقب (Shooting Star)
- الگوی لگد زن (Hicker Signal)
- الگوی سه ستاره (The Tri Star)
- الگوی سه کلاغ سیاه (Three Black Crows)
- الگوی دو کلاغ (Two Crows)
- الگوی دو کلاغ و شکاف صعودی (Upside Gap Two Crows)
- الگوی کمربند (Belt Hold)
- الگوی سه ستاره جنوبی (Three Stars In The South)
- الگوی سه سرباز سفید (Three White Soldiers)
- خطوط برخوردی (Meeting Lines)
- الگوی ساندویچ استیک (Stick Sandwich)
- الگوی سه رودخانه کف ویژه (Unique Three River Bottom)
- الگوی تطبیق کف (Matching Low)
- الگوی شکست یا فرار (The Breakaway)
- الگوی سه شمع درونی صعودی و نزولی (Three Inside Up & Three Inside Down)
- الگوی نردبان کف (Ladder Bottom)
- الگوی بازگشت کبوتر (Homing Pigeon)
- الگوی بلع کودک مخفی شده (Concealing Baby Swallow)
- الگوی سد صعودی (Advance Block)
- الگوی تامل (Deliberation)
2- الگوهای شمعی ادامه دهنده
الگوهای شمعی ادامه دهنده ترکیبی از کندل های ژاپنی می باشند که معمولا تداوم یک روند را نشان می دهند. الگوهای شمعی ادامه دهنده نیز مشابه الگوهای شمعی بازگشتی دارای 2 نوع صعودی و نزولی می باشند. الگوهای ادامه دهنده صعودی در میانه یک روند صعودی و الگوهای ادامه دهنده نزولی در میانه یک روند نزولی شکل می گیرند. معمولا الگوهای شمعی ادامه دهنده از 1 تا 3 کندل تشکیل می شوند، بنابراین برای شناسایی آنها باید علاوه بر کندل آخر، به 1 یا 2 کندل قبلی نیز توجه ویژه ای داشت. به طور کلی مهم ترین الگوهای شمعی ادامه دهنده عبارتند از :
- الگوی شکاف تاسوکی صعودی (Upside Tasuki Gap)
- الگوی شکاف تاسوکی نزولی (Downside Tasuki Gap)
- الگوهای بالا گردن (On and In Neck Line)
- الگوی رخنه (Thrusting)
- الگوی شمع های سفید پهلو به پهلو (Side By Side White Lines)
- الگوی سه شمع یورشی (Three Line Strike)
- الگوی سه گانه های صعودی (Rising Three Method)
- الگوی سه گانه های نزولی (Falling Three Method)
- الگوی خطوط تفکیکی (Separating Lines)
- الگوی سه گانه های شکاف دار صعودی (Upside Gap Three Method)
- الگوی دیلم (Mat Hold)
درباره محمد حسن دانشور
موفقیت در بازارهای مالی نیازمند مهارت های متعددی است. صرف اطلاع از برخی از مفاهیم تحلیل تکنیکال نه تنها نمی تواند به درآمدزایی شما در بازارهای مالی کمک کند بلکه می تواند موجب اشتباه و از دست رفتن سرمایه شما شود. در "پارس سرمایه" تلاش می کنیم با رویکردی متفاوت به آموزش و مشاوره بازارهای مالی بپردازیم تا شما را به متخصصین این عرصه تبدیل کنیم.
06. کاربرد الگوهای قیمتی
در بازار تبادلات ارزی مبنای جابجایی نرخ ها، میزان عرضه و تقاضای هر ارز می باشد و بدین لحاظ که ارزها همیشه با ارزی دیگر سنجیده می شوند. عرضه و تقاضای منفرد هر ارزی بر روی ارزش برابری ارز متقابل نیز تاثیر مستقیم دارد. این بحث بدین لحاظ گفته شد تا بتوانیم میزان جابجایی هر جفت ارز را جدا از مسائل بنیادی تاثیر گذار بر عرضه و تقاضا به لحاظ تکنیکی بررسی کنیم. شاخصی که میزان نوسان هر جفت ارز را در بازه زمانی خاصی اندازه گیری می کند با نام Volatility یا فراریت شناخته می شود.
فراریت مقدار میانگین نوسان هر جفت ارز، سهام یا کالا در بازه زمانی خاص می باشد. فراریت در بازار مبادلات ارز رابطه نزدیک و تنگاتنگی با ارزش ذاتی برابری نرخ آن جفت ارز دارد. اگر میزان عرضه و تقاضای یک جفت ارز را در دو بازه زمانی، برابر فرض کنیم میزان نوسان هر جفت ارز بسته به ارزش ذاتی نرخ برابری آن جفت ارز تعیین می شود. عموما ارزها در بازار مبادلات ارز در هر ۲۴ ساعت یا یک روز کاری بین ۰٫۵ تا ۱٫۵ درصد از ارزش ذاتی خود را به صورت میانگین نوسان دارند. بدین معنی که اگر نرخ برابری (ارزش ذاتی) جفت ارز پوند به فرانک سوییس در یک سال گذشته ۱٫۸۰۰۰ بوده است بنابراین می توانیم انتظار داشته باشیم این جفت ارز روزانه میانگین ۱۸۰ پوینت که برابر یک درصد ارزش ذاتی این جفت ارز می باشد حرکت دارد. یا به عنوان مثال اگر نرخ برابری (ارزش ذاتی) جفت ارز دلار استرالیا به دلار آمریکا در یک سال گذشته ۰٫۷۵ بوده است بنابراین می توانیم انتظار داشته باشیم این جفت ارز روزانه میانگین ۷۵ پوینت نوسان داشته باشد.
ذکر دو مساله نباید فراموش شود. اول اینکه شاید روزهای بسیاری را داشته باشیم که مقدار میانگین نوسان هر ارز بیشتر از ۱٫۵ درصد از ارزش ذاتی باشد اما روزهایی قبل یا بعد مقدار نوسان کمتر باشد که میانگینشان به ۰٫۵ تا ۱٫۵ درصد ارزش ذاتی برسد و مساله دوم اینکه وقتی صحبت از فراریت می شود منظور بیشینه و کمینه قیمت(High و Low) می باشد.
این بحث بدین لحاظ حائز اهمیت است که انتظارات حرکتی یک جفت ارز را در یک بازه زمانی برای معامله گر مشخص می کند. زمانی که معامله گر روی دلار استرالیا به دلار آمریکا معامله می کند و حد سود یا ضررش حدود ۱۵۰ پوینت است نمی تواند انتظار داشته باشد که حداکثر در طول یک روز بازار به هدف های قیمتی اش برسد. حال آنکه عکس این حالت را نمی تواند برای جفت ارزی مانند پوند به ین که میانگین نوساناتش حدود ۱۸۰ پوینت در روز است را برای دستورات حد ضرر و سودش انتظار داشته باشد.
از یاد نبریم این قانون نانوشته در بازار مبادلات ارز در اصل از قانون حداکثر میزان نوسانات بازار اوراق بهادار گرفته شده است اما ناخودآگاه، در بازار ارز حالتی به وجود آورده که برای هر بازه زمانی معامله گران انتظار نوسان خاصی را پیش بینی می کنند. غیر از استفاده ای که از میزان فراریت برای حداکثر نوسانات هر روز می شود. با تشخیص این عامل که آیا در روزهای گذشته بازار کمتر از میزان میانگین نوساناتش، حرکت کمتر داشته، می توان متوجه شد که در روز یا روزهای آتی بازار حرکات بزرگتر و با دامنه بیشتری خواهد داشت. در عین حال تا با این تکنیک یا تکنیک های مشابه آشنایی کامل پیدا نکرده اید پیشنهاد نمی شود با زیاد شدن نوسانات در روزهای خاص، حرکات کمتر را در روزهای پیش رو انتظار داشته باشید. همانطور که در شکل زیر دیده می شود پس از اینکه چندین روز میانگین نوسان بسیار کم بوده است روز یا روزهایی را شاهد هستیم که فراریت بیشتر شده است تا میانگین نوسانات فراریت بر اساس ارزش ذاتی درست باشد.
برای بازه های زمانی بزرگتر، در بازه هفتگی فراریت یا اختلاف بیشینه و کمینه قیمت (High و Low) به صورت میانگین گرایش به ۲٫۸ ارزش ذاتی آن جفت ارز دارد و برای بازه ماهانه به صورت میانگین گرایش حرکت دامنه نوسان به ۷٫۵ درصد از ارزش ذاتی جفت ارز وجود دارد.
معمولا فراریت را با شاخص نمای تکنیکی سنجش انحراف معیار(Standard Deviation) می سنجند. به هر میزان انحراف معیار بالاتر باشد میزان فراریت بیشتر است. گرچه بدون استفاده از این شاخص نما نیز می توان میزان فراریت بازار را با نرم افزارهای آماری مورد سنجش قرار داد.
زمانیکه با ترسیم چنگالی کامل که تمامی اصول در آن رعایت شده است آشنا شدیم تکنیک هایی برای استفاده از چنگال “اندری” وجود دارد که مثال الگوی شمعی هارامی می توانیم از آنها برای معامله در بازار استفاده کنیم.
۱) روش استفاده اول از “چنگال اندری” زمانی است که با وجود ترسیم صحیح چنگال قیمت ها در بازار به سمت خط میانی چنگال حرکت نمی کنند. قیمت ها در روند نزولی اطراف بال بالایی و در روند صعودی اطراف بال پایینی حرکت دارند. این مساله که قیمت به خط میانی داخل چنگال نمی رسد می تواند نشانه ای از تضعیف قدرت روند جاری بازار در حالت فعلی باشد از این رو احتمال اینکه بال پایینی یا بالایی که قیمت حول آن خط در حال نوسان است شکسته شود بسیار محتمل است. شکل زیر نمونه ای از حالت اول ورود به معامله را برای یک چنگال صعودی نشان می دهد که با شکسته شدن خط بال پایینی می توان وارد معامله فروش شد.
۲) قاعده دوم برای ورود به معامله زمانی ایجاد می شود که قیمت با اینکه به سمت خط میانی در حال حرکت است یک گپ (شکاف) در نزدیک خط میانی ایجاد می کند. گپ یا تثبیت قیمت در چنگال صعودی روی خط میانی و گپ یا تثبیت در چنگال نزولی زیر خط میانی نشانه ای پایداری روند در جهت فعلی می باشد. این موارد موقعیت های خوبی را برای ورود به معامله ایجاد می کنند. مثال این نمونه را در مثال زیر می توان مشاهده کرد.
۳) قاعده سوم استفاده از چنگال زمانی مورد استفاده برای ورود به معامله قرار می گیرد که خط میانی برای قیمت تبدیل به یک خط حمایت یا مقاومت می شود و از پیشروی قیمت در روند نزولی به زیر خط میانی و در روند صعودی از پیشروی قیمت به بالای خط میانی جلوگیری می کند. معمولا برای استفاده از این ابزار در مورد ورود به معامله از شاخص نمای تکنیکی Stochastic (اندیکاتور استوکاستیک) استفاده می شود. اگرچه حالت بهینه برای ورود به معامله با مشاهده چنین وضعیتی که خط میانی چنگال حکم حمایت یا مقاومت را داشته، صبر کردن تا زمانی است که بال بالایی یا بال پایینی شکسته شود.
چنگال های “اندرو” (اندری) ، تکنیکی برای استفاده از روند ها می باشد. “آلن اندری” ابداع کننده این روش اعتقاد داشت خطوط روند کلاسیک کارایی بالایی در بازارها ندارند و خطوط روندی که از نقاط و پیوت های بیشتری می گذرد بسیار کاربردی تر می باشد. در عین حال بر مبنای این خط مرکزی باید تمامی نوسانات قیمت را در بین دو بال، که کانالهایی را برای قیمت می سازند داشته باشیم.
برای ترسیم یک “چنگال اندرو” تحلیلگر به سه نقطه (پیوت) که آغازگر موج های جدید باشد، نیاز دارد و پس از ترسیم چنگال پیچفورک باید مشاهده نماید که آیا چنگالش سه اصل اساسی ترسیمی را رعایت کرده یا خیر.
همانطور که در شکل زیر مشاهده می شود برای ترسیم یک چنگال پیچفورک به سه نقطه (پیوت) آغاز موج نیاز داریم. نقاط A وC نقش های یکسانی در تغییر جهت قیمت داشته اند و نقطه B نقشی خلاف نقاط A و C برای جابجایی قیمت ایفا می کند. بدین معنی که اگر نقاط A وC روندهای صعودی جاری را تبدیل به روند نزولی کرده اند نقطه B روند نزولی جاری را تبدیل به صعودی کرده است. در ترسیم چنگال صعودی این نقش ها معکوس می شود
برای ترسیم یک چنگال به سه نقطه نیاز داریم که تا به اینجا با آنها آشنا شدیم. از این نقاط درک کردیم که تغییرات قیمت معمولا به صورت سینوسی و با تصحیح همراه هستند. برای ترسیم خط میانه که بیشترین نوسانات را قیمت حول آن محور داشته است می توان ما بین نقاط B و C را شناسایی کرد(محدوده سبز رنگی که در تصویر بالا بین B و C وجود دارد) و خطی را از نقطه A به این نقطه میانی ترسیم کرد. این خط شیب و زاویه خاصی نسبت به تغییرات قیمت دارد که نوسانات بسیاری حول این محور است. به اندازه شیب خط میانی می توان به موازاتش خطوطی را از نقاط B وC ترسیم کرد. معمولا قیمت مانند شکل، حول این محور و خط میانی بارها نوسان دارد. در عین حال نسبت به قیمت چنگال های بالا و پایین که موازی با خط میانی ترسیم شده عکس العمل نشان می دهد.
معامله بر اساس جفت ارزهای متقاطع (Rates Cross) مبحثی می باشد که اغلب مورد توجه معامله گرانی است که از سیستم تریدینگ استفاده می کنند. اغلب معامله گران مبتدی از معامله بر روی جفت ارزهای متقاطع پرهیز می کنند دلایلی مانند اسپرد بالاتر، آشنا نبودن با رفتار آن جفت ارز، کمبود دانش و اطلاعات فاندامنتالی از جمله دلایل فعالیت کمتر معامله گران در این ارزها می باشد و اغلب معامله گرانی که بر روی جفت ارزهای متقاطع کار می کنند به دنبال ارزهایی هستند که فراریت (Volatility) بیشتری داشته باشند مانند جفت ارز پوند به ین ژاپن.
متاسفانه بسیاری از معامله گران بدون اطلاع از تاثیر پذیری جفت ارزها از یکدیگر بر روی جفت ارزهای متقاطع اقدام به معامله می کنند و اغلب ضررهایی بیش از حد، متحمل می شوند. در بازار تبادلات ارزی با داشتن قیمت دو جفت ارز نسبت به ارزی ثابت میتوان قیمت آن دو جفت ارز را نسبت به هم محاسبه نمود که یکی از سه حالت زیر برایشان وجود دارد.
سیگنال یابی و کسب درآمد دلاری با استراتژی معاملاتی پین بار پرایس اکشن
در این مقاله، ما به شما یکی از بهترین استراتژیهای معاملاتی را آموزش میدهیم که یادگیری آن آسان است و باعث سردرگمی نمیشود زیرا شما به هیچ اندیکاتوری در نمودار نیاز ندارید. پرایس اکشن هستهی اول معاملات است، همچنین شما با مواردی مثل: روش معاملاتی پرایس اکشن، بهترین پرایس اکشن آموزشی، تنظیمات معاملاتی پرایس اکشن)، معاملات روزانه(پرایس اکشن و خیلی از موارد دیگر آشنا می شوید
قبل از این که بهترین استراتژیهای معاملاتی پرایس اکشن را به شما آموزش دهم، قصد دارم عناصر اصلی در پرایس اکشن را برای شما، به عنوان یک معاملهگر توضیح دهم که میتوانید با این آموزش در بازار معاملاتی کاملا مجهز شوید.
پرایس اکشن چیست؟
«پرایس اکشن» (Price Action) و استراتژیهای بوجود آمده از آن، بوسیله بسیاری از معاملهگران علاقهمند به تحلیلهای کوتاه مدت، مورد استفاده قرار میگیرد. پرایس اکشن روشی است که برای تحلیل نوسانات ابتدایی قیمت بکار میرود. سیگنالهای ورود و خروج تولید شده توسط پرایس اکشن قابل اعتماد هستند و در معامله با استفاده از پرایس اکشن، الزامی به استفاده از اندیکاتورها نیست. در واقع استفاده از پرایس اکشن نوعی تحلیل تکنیکال است زیرا جنبههای بنیادی سهام را نادیده میگیرد و الویت را به تاریخچه قیمتی آن میدهد.
این تاریخچه شامل نوسانات قیمت در جهت افزایش یا کاهش، خطوط روند و سطوح حمایتی و مقاومتی میشود. پرایس اکشن به سادگی نشاندهنده این است که قیمتها چگونه تغییر میکنند. یک تحلیلگر پرایس اکشن، اندازه نسبی، شکل، موقعیت و حجم نمودارهای میلهای یا شمعی را مورد مشاهده قرار میدهد و در برخی مواقع ممکن است آنها را با اطلاعات بدست آمده از «میانگین متحرک» (Moving Average) و خطوط روند ترکیب کند.
پرایس اکشن میتواند با استفاده از نمودارهایی که قیمت را در طی زمان رسم میکنند، مشاهده و تفسیر شود. معاملهگران از نمودارهای متفاوتی برای مشاهده دقیقتر روند، «سطوح شکست» (Breakout) و معکوسشدنها بهره میگیرند. بسیاری از تحلیلگران از نمودارهای شمعی استفاده میکنند زیرا مشاهده حرکت قیمت را آسانتر میسازد.
الگوهای شمعی مانند «هارامی کراس» یا «صلیب هارامی» (Harami Cross)، «اینگالف» (Engulfing) و «۳ سرباز سفید» (Three White Soldiers) همه نمونههایی از تفسیرهای تصویری (مجسم شده) از پرایس اکشن هستند. ساختارهای شمعی دیگری نیز وجود دارند که از پرایس اکشن بوجود آمدهاند تا بتوانند تغییرات قیمت در آینده را پیشبینی کنند. این ساختارها را میتوان برای انواع دیگری از نمودارها مانند نمودارهای نقطه و شکل، نمودار جعبهای و … استفاده کرد.
علاوه بر بررسی ساختارهای شکلگرفته در نمودار قیمتی، بسیاری از تحلیلگران از دادههای پرایس اکشن برای بدست آوردن اندیکاتورهای تکنیکال استفاده میکنند. هدف آنها یافتن نظم موجود در حرکت قیمت است. حرکتی که برخی اوقات تصادفی به نظر میرسد.
برای مثال، الگوی «مثلث افزایشی» (Ascending Triangle) بوجود آمده از بکار بردن خطوط روند در یک نمودار پرایس اکشن، میتواند برای پیشبینی یک شکست احتمالی استفاده شود زیرا نمودار، نشاندهنده این است که معاملهگران در دفعات متعددی قصد شکستن خط مقاومتی را داشتهاند و هر بار سریعتر و با قدرت بیشتری تلاش کردهاند تا این کار را انجام دهند.
تحلیل تکنیکال نیز به نوعی ریشه گرفته شده از پرایس اکشن است زیرا از قیمتهای گذشته برای محاسبه و سپس اتخاذ تصمیمهای معاملاتی استفاده میکند. در واقع، ساختار و الگوهای نمودارهای تحلیل تکنیکال همه بهرهگرفته از پرایس اکشن هستند.
پین بارها (Pin Bars)
استراتژی پرایس اکشن به طور کامل بر روی الگوی پین بار متمرکز شده است. این شمع ساده است و قیمت به سطح معینی ضربه میزند و برمیگردد. این شمع بدنهای کوتاه و سایهای بلند دارد. پینبار به شکل زیر است:
انواع مختلفی از ویژگیهای نوار پین خاص وجود دارد. برای مثال، در انتهای شمع، سایه ای بلند وجود دارد، در حالی که در طرف دیگر بدنهی شمع، سایه کوتاهی به نام «بینی» قرار دارد. اکثرا موافقند که سایه شمع حداقل دو سوم کل طول پینبار را شامل میشود. طبیعتا بخش دیگر پینبار، یک سوم را تشکیل میدهد. قیمت باز شدن (Open) و بسته شدن (Close) شمع (کندل) بایستی نسبتا یکسان باشد که بدنه را تشکیل میدهند.
جهت تایید پینبار بایستی منتظر بمانید تا شمع (کندل) بسته شود(یعنی کندل جدیدی باز شود و دیگر این کندل تغییر نکند ). فقط به این دلیل که کندل فعلی «به نظر می رسد» مانند یک پین بار است لزوما به معنای پین بار نیست. در مثال بالا حرکت قیمت میتوانست به سمت بالا ادامه یابد و و قیمت در بالای کندل بسته شود که به نوبه خود نمیتوانست یک پین بار در نظر گرفته شود.
دیدگاه شما