مورچه و معامله‌گری استاد


معامله گر و طمع کاری

روزی استاد کارینا در حال قدم زدن در حاشیه ساحل دریا بود که یکی از شاگردان اون که سالها قبل دانشجوی او بود از پشت به شانه استاد و زد و گفت سلام استاد منو به یاد دارید و ….. خلاصه بعد کمی احوال پرسی دانشجو پرسید استاد اکنون دو سال است که به معامله گری مشغولم ولی هرچه تلاش میکنم جلو نمی افتم نه که بگویم سود نمی کنم ولی ضررهایم نیز خیلی زیاد است و به یکباره تمام سودهای من با یک معامله نادرست محو می شود.

استاد کارینا گفت پسرم اجازه بده داستانی برای تو تعریف کنم:

قطره ای عسل بر زمین افتاد، مورچه ی کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید…… باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از یک قطره عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در ظرف عسل بیاندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد…… مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد…… اما (افسوس) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و بی جان شده بود و توانایی حرکت نداشت در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد.

حال پسرم معامله گری هم به مانند همین عسل است اگر به نوشیدن کمی از آن اکتفا نکنی و مداوم معامله کنی و به امید چشیدن شیرینی های بیشتر خود را غرق در معامله گری کنی و حجم های سنگین بدون مدیریت سرمایه به امید چشیدن شهد بیشتر بزنی در نهایت مانند آن مورچه هلاک خواهی شد. یک معامله گر باهوش قطعا ضرر دارد ولی اجازه نمیدهد طوری زخمی شود که دیگر نتواند بلند شود.

پرتاب سکه و موفقیت در بازار فارکس و سرمایه‌گذاری در فارکس

اجازه دهید بیشتر توضیح بدهم: عوامل بسیار زیادی روی بازار تأثیرگذار هستند. به لحاظ تئوری، اگر فردی بتواند تمام این عوامل را شناسایی و اندازه‌گیری کند، قادر خواهد بود بازار را پیش‌بینی کند. اما مشکل اینجاست که تعداد این عوامل مؤثر و مجهولات خیلی زیاد است. در نتیجه، سرمایه‌گذاران و معامله گران در تصمیم‌گیری‌های خود، تنها چند مورد از این عوامل را در نظر می‌گیرند. برای مثال روی نسبت قیمت به درآمد هر سهم (P/E) خیلی حساس هستند. اما در خیلی از موارد می‌بینیم که چطور این نسبت افزایش می‌یابد (یعنی قیمت هر سهم نسبت به درآمد آن زیاد می‌شود) ولی همچنان بازار حرکت صعودی خود را ادامه می‌دهد و نسبت قیمت به درآمد هم بیشتر می‌شود. یا مثلا می‌شنویم که «فدرال رزرو نرخ بهره را افزایش داده»، ولی باز هم بازار به صعود خود ادامه می‌دهد. یا می‌شنویم که «بازار در حال حاضر در بالاترین سقف تاریخی خود قرار دارد»، ولی باز هم می‌بینیم که بازار بالاتر و بالاتر می‌رود. یا می‌شنویم «نوساناتی در بازار کالاها وجود دارد»، اما علیرغم این خبر، بازار باز هم صعود می‌کند.

این عوامل، به تنهایی، شکست می‌خورند اما نه به این دلیل که اهمیتی ندارند. بلکه بالعکس، این عوامل بسیار هم تأثیرگذار هستند. این عوامل شکست می‌خورند، زیرا فارغ از اینکه چقدر اهمیت دارند، توسط تعداد بیشماری از سایر عوامل کوچک تأثیرگذار، تحت‌الشعاع قرار می‌گیرند. یک میلیون مورچه می‌توانند بر یک مار غلبه کنند. این عوامل بیش از اینکه بتوانند جهت حرکت بازار را پیش‌بینی کنند، این خاصیت را دارند که بعد از پیشروی بازار و مشخص شدن حرکت مارکت در جهت حرکت بوجود آمده، تاییده صادر کنند و افرادی که بر این اساس تحلیل کرده اند بعد از حرکت مارکت بگویند «دیدید گفتم اینطور می‌شود».

اما اشتباه برداشت نکنید، من هم به این اخبار و عوامل مهم توجه می‌کنم. منتها زمانی برای آن‌ها ارزش قائل هستم که به وضوح وقوع تغییراتی را در بازار بر اساس مفاهیم بنیادین پرایس اکشن و چک لیست معاملاتی ام مشاهده کنم، نه اینکه از آن‌ها به عنوان ابزاری برای تحلیل و ارزیابی بازار استفاده کنم.در این جا می خواهم به موضوع اصلی مقاله برگردم و بگویم برای سود کردن در مارکت نیاز به پیچیدگی زیادی نداریم.

چطور می‌شود اگر مدل اقتصادی را کنار بگذاریم و به مدل احتمالی توجه کنیم؟

اجازه دهید این موضوع را با یک مدل احتمالی ساده توضیح دهم: پرتاب سکه

پرتاب سکه

درست همانند بازار، نتیجه و خروجی پرتاب سکه هم به عوامل بسیاری بستگی دارد، مانند موقعیت اولیه سکه، میزان نیروی پرتاب‌کننده سکه، سرعت، نیروی گرانش، رطوبت هوا، اصطکاک و الاستیسیته. و دقیقا مانند بازار، اگر می‌توانستیم تمام این عوامل را شناسایی و اثر هریک را به دقت اندازه‌گیری کنیم، می‌توانستیم نتیجه هر بار پرتاب سکه را پیش‌بینی کنیم.

آیا می‌توانیم صرفا با دانستن موقعیت اولیه سکه، نتیجه پرتاب آن را تشخیص دهیم؟ آیا می‌توانیم فقط با اطلاع از دو مورد از این عوامل، نتیجه پرتاب سکه را پیش‌بینی کنیم؟ یا اینکه قبول می‌کنیم که همه این عوامل فقط تکه‌هایی از یک پازل بزرگتر هستند؟

استدلال قیاسی مرتبط با احتمال پرتاب سکه اشکال دارد. آن‌ها فرض می‌کنند که شانس یا احتمال ظاهر شدن شیر و خط با هم برابر است. آن‌ها همچنین فرض می‌کنند که عوامل مؤثر بر نتیجه پرتاب سکه، همگی خنثی هستند. اما از کجا معلوم صحت داشته باشد؟ از کجا معلوم شکل سکه طوری نباشد که تمایل رو آمدن شیر بیشتر باشد. از کجا معلوم اگر سکه را به دفعات بسیار بسیار بسیار زیادی پرتاب کنیم (هزاران مرتبه) ۶۰ درصد مواقع شیر ظاهر نشود؟ ما دو انتخاب داریم:

۱) نتیجه پرتاب سکه را به شانس نسبت دهیم و آن را یک اتفاق رندوم در نظر بگیریم.

۲) از استدلال استقرایی استفاده کنیم و نتیجه بگیریم که تمامی عوامل مؤثر بر خروجی پرتاب سکه خنثی نیستند. از آنجاییکه نمی‌توانیم اثر تمامی عوامل را به دقت اندازه‌گیری کنیم و بگوییم چرا این اتفاق می‌افتد، می‌توانیم نتیجه بگیریم که طراحی سکه به گونه‌ای است که احتمال ظاهر شدن شیر را افزایش می‌دهد. یعنی ممکن است شکل سکه ناهموار باشد یا اینکه وزن سکه بطور مساوی در دو طرف آن توزیع نشده باشد.

البته با اینکه در ۶۰ درصد مواقع شیر ظاهر می‌شود، اما باز هم توالی شیرها یا توالی خط‌ها را شاهد خواهیم بود. یعنی گاهی اوقات ممکن است تعداد دفعات ظاهر شدن خط از شیر هم بیشتر شود. اگر به کل نتایج نگاه کنیم، می‌بینیم که شیر و خط بطور یکسان توزیع نشده‌اند. فقط بعد از پرتاب‌های مکرر سکه می‌توان پی برد که سکه بیشتر روی کدام طرف می‌نشیند.

حالا فرض کنید در ۶۰ درصد مواقع شیر ظاهر می‌شود و من به شما ۱۰۰ دلار می‌دهم و از شما می‌خواهم ۳۰۰ بار روی نتیجه پرتاب سکه شرط‌بندی کنید. شما در هر بار پرتاب سکه می‌توانید هر مبلغی را برای شرط‌بندی انتخاب کنید. با این شرایط چگونه بازی می‌کنید؟ اگر به شما بگویم سکه خیلی گرد نیست و در ۶۰ درصد مواقع شیر ظاهر می‌شود، چطور بازی می‌کنید؟ گفتن چنین چیزی چقدر روی شرط‌بندی شما اثرگذار خواهد بود؟

۱) آیا با دانستن ظاهر شدن شیر در ۶۰ درصد پرتاب‌ها، روی شیر شرط‌بندی می‌کنید؟ یا اینکه بعد از توالی چند بار ظاهر شدن شیر، انتظار نوعی «بازگشت به میانگین» را دارید و روی خط شرط‌بندی می‌کنید؟

۲) چقدر شرط می‌بندید؟ آیا تمام پول خود را ریسک می‌کنید یا اینکه مبالغ کمی شرط‌بندی می‌کنید که اگر چند مرتبه نتیجه مخالفی ظاهر شد، باز هم پول داشته باشید؟ اگر مبالغ کوچکی را انتخاب می‌کنید، بهترین و بهینه‌ترین مبلغ برای شرط‌بندی چقدر است؟

۳) آیا یک استراتژی بهینه برای شرط‌بندی وجود دارد که بیشترین سود و کمترین ریسک را داشته باشد؟ در واقع، چنین استراتژی بهینه‌ای وجود دارد که سود بازی را به بیش از ۳ میلیون دلار می‌رساند. اگر خوش‌شانس باشید، با این استراتژی حتی می‌توانید بیش از ۱ میلیارد دلار هم بدست آورید!

من نمی‌توانم بگویم که شما چگونه شرط‌بندی می‌کنید، اما برای یک تحقیق دقیقا همین بازی انجام شده است. با این تفاوت که به هر شرکت‌کننده ۲۵ دلار داده شد و سقف جایزه پرداختی به شرکت‌کنندگان ۲۵۰ دلار در نظر گرفته شد.

در این تحقیق یک کار دیگر هم انجام شده است. شرکت‌کنندگان از بین دانشجویان رشته اقتصاد و مدیران سرمایه‌گذاری شرکت‌های بزرگ انتخاب شده بودند. بنابراین منطقی است که انتظار نتایج معقولی را داشته باشیم.

اگر در صورت شرط‌بندی بهینه تا ۳ میلیون دلار بتوانیم بدست آوریم، در این صورت ۲۵۰ دلار به راحتی قابل دستیابی است. فقط کافی است به درستی شرط‌بندی کنیم و اجازه دهیم احتمالات به نفع ما تمام شود.

نتایج پایانی بصورت زیر درآمده است:

تعجب کردید؟! مشکلی پیش آمده؟ ۲۸ درصد از این دانشجویان رشته اقتصاد و مدیران شرکت‌های سرمایه‌گذاری با وجود اینکه تضمین شده بود نسبت شیر به خط ۶۰ به ۴۰ است، تمام پول خود را از دست داده‌اند؟ ۵ درصد دیگر بخشی از پول خود را از دست داده‌اند. فقط ۲۱ درصد آن‌ها توانستند به سقف ۲۵۰ دلار برسند. یعنی ۷۹ درصد آن‌ها هیچ پولی بدست نیاوردند. فراموش نکنید که گفتیم اگر بصورت بهینه شرط‌بندی کنیم، می‌توانیم بیش از ۳ میلیون دلار بدست آوریم.

چیزی که نمودار بالا نشان نمی‌دهد این است که ۲۵ درصد شرکت‌کنندگان در ۲۵ درصد مواقع روی خط شرط‌بندی کرده بودند. فکر کنم این دسته از شرکت‌کنندگان سعی داشتند پرتاب سکه را زمان‌بندی کنند یا اینکه امید به «برگشت به میانگین» داشتند.

اما از این تحقیق چه نتیجه‌ای می‌توانیم بگیریم؟ پاسخ ساده است، دانستن احتمال بیشتر وقوع یک نتیجه کافی نیست. فرد برای اینکه از این احتمال حداکثر بهره را ببرد، باید بداند چه موضعی باید داشته باشد.

بیایید همین موضوع را روی بازار سهام پیاده کنیم.

تصویر زیر نمودار بازده سالانه S&P 500 را از سال ۱۹۵۰ تا ۲۰۱۷ نشان می‌دهد:

با بررسی این نمودار می‌بینید که بازار ۵۴ سال از کل ۶۸ سال صعودی بوده است، یعنی ۸۰ درصد مواقع صعودی بوده. حالا می‌توانیم روش‌های گوناگونی را امتحان کنیم و ببینیم که آیا این اتفاق «شانسی و تصادفی» بوده یا اینکه «تمایل و سوگیری» واقعی بازار به سمت صعود بوده است. در ابتدا باید ببینیم احتمال اینکه چند سال متوالی بازار نزولی باشد چقدر است. اگر تمایل بازار به صعود در ۸۰ درصد مواقع باشد، نظریه احتمالات پیش‌بینی می‌کند که در طول ۶۸ سال، باید تنها ۲٫۵ بار شاهد سال‌های نزولی متوالی باشیم.

در مرحله بعد باید میانگین صعود در سال‌های مثبت و میانگین نزول در سال‌های منفی را با هم مقایسه کنیم. برای مثال اگر نزول سال‌های منفی بیشتر از صعود سال‌های مثبت باشد می‌توانیم اینطور نتیجه‌گیری کنیم که استمراری در صعود بازار وجود ندارد.

میانگین صعود سال‌های مثبت ۱۸٫۷۳ درصد و میانگین نزول سال‌های منفی ۱۲٫۴- درصد است. بنابراین می‌بینیم که نه تنها احتمال مثبت بودن سال خیلی بیشتر از احتمال منفی بودن آن است، بلکه سود سال‌های مثبت نیز از سود سال‌های منفی به مراتب بیشتر است.

در این مثال می‌بینیم که هم استمرار و هم دفعات تکرار بالای سال‌های مثبت را داریم. بنابراین می‌توانیم بگوییم که «تمایل» بازار به صعود بیشتر است و این حالت کمتر ناشی از «شانس و تصادف» است.

قوی سیاه:

اگر مدل احتمالاتی را داشته باشیم، رویدادهای به اصطلاح قوی سیاه را می‌توانیم پیش‌بینی کنیم. می‌توانیم بگوییم چنین رویدادهایی در راه هستند. این پدیده جالبی است، چرا که اگرچه قوهای سیاه از قبل قابل مشاهده نیستند، اما قابل پیش‌بینی هستند.

در مثال بالا، مثبت و منفی بودن بازار را در سال‌های مختلف در نظر گرفتیم. من همین بازار را بصورت ماهانه و هفتگی هم بررسی کرده‌ام. با در نظرگیری همه پارامترها تخمین می‌زنم که تمایل بازار به صعود، بسته به طول مدت‌زمان بررسی (ماهانه یا هفتگی) در حدود ۶۰ تا ۷۵ درصد است. هرچه طول این مدت بیشتر باشد، درصد تمایل به صعود هم بیشتر است. اما بطور کلی به نظر می‌رسد که برای هر رویدادی، تمایل به رخ دادن در یک جهت وجود دارد که کاملا قابل اندازه‌گیری است.

ولی دقیقا مانند مثال پرتاب سکه، هرچه تعداد داده‌ها بیشتر باشد (تعداد دفعات پرتاب سکه) نتایج بهتری می‌توان گرفت.

در مورد مثال پرتاب سکه دیدیم که به دلیل عدم توزیع متقارن جرم سکه در دو طرف آن یا وجود انحنا در آن، تمایل رو آمدن طرف شیر در هر مرتبه پرتاب سکه بیشتر است. در بازار سهام هم اگر منفی و مثبت شدن آن شانسی و اتفاقی نباشد، بنابراین حالتی مشابه «وجود انحنا در سکه» هم برای بازار سهام قابل تصور است. اما در تحقیق شرط‌بندی روی پرتاب سکه دیدیم که برای کسب سود و بهینه کار کردن به یک استراتژی نیاز داریم. در مورچه و معامله‌گری استاد غیر این صورت، همان نتیجه‌ای را می‌گیریم که اکثر سرمایه‌گذاران می‌گیرند، یعنی ضرر می‌کنیم.

استراتژی بهینه

تحقیق شرط‌بندی روی پرتاب سکه نشان می‌دهد که غریزه، طمع یا دیگر احساسات انسان‌ها، جایگزین تفکر منطقی می‌شوند. این همان چیزی است که به آن «سرمایه‌گذاری احساسی» می‌گوییم و دشمن ماست. استراتژی بهینه نمی‌تواند فقط یک تابع احتمالی باشد (در ادامه این تابع را توضیح می‌دهم) بلکه باید با جنبه‌های احساسی سرمایه‌گذاری هم سروکار داشته باشد. به عبارتی دیگر، ما نه تنها باید با احتمالات، بلکه با تفکرات غیرمنطقی هم باید سروکار داشته باشیم و راه‌حلی برای آن پیدا کنیم.

نمودار مربوط به تحقیق شرط‌بندی روی پرتاب سکه را همیشه به خاطر داشته باشید. این آزمایش به خوبی نشان می‌دهد که این جمله «اگر از جهت حرکت بازار اطلاع داشتم، آن وقت می‌دانستم چطور سرمایه‌گذاری کنم» تا چه حد اشتباه است. مشاهده کردید که ۲۸ درصد از دانشجویان رشته اقتصاد و مدیران حرفه‌ای در این بازی که در آن با قطعیت گفته شد در ۶۰ درصد مواقع شیر ظاهر می‌شود، تمام پول خود را از دست دادند.

سکه نامتقارن

احتمال اینکه بعد از هر بار پرتاب سکه شیر ظاهر شود، ۶۰ درصد است و ما می‌توانیم این اتفاق را ناشی از «انحنای سکه» بدانیم که تمایل آن به رو آمدن شیر را بیشتر می‌کند. بنابراین خیلی مفید بود اگر می‌توانستیم دلیلی همانند «انحنای سکه» برای تمایل حرکت بازار به یک جهت نیز پیدا می‌کردیم. من دلیل خودم را اینطور بیان می‌کنم: به نظرم این طبیعت و ذات انسان‌هاست که هر چیز خراب و شکسته‌ای را تعمیر کنند. شاید به محض خراب شدن آن را تعمیر نکنند، یا شاید ۱۰۰ درصد نتوانند آن را به شکل اول خود درست کنند، اما تلاش می‌کنند و در اکثر اوقات هم موفق می‌شوند. این طبیعت انسان‌هاست که تلاش کنند و تغییرات مثبتی در پیرامون خود ایجاد کنند. مثلا اکثر پدر و مادرها را دیده‌اید که خودشان را فدا می‌کنند تا شرایط بهتری برای فرزندان خود فراهم کنند.

بنابراین می‌توانیم تمایل بازار به حرکت به یک سمت را به تلاش انسان‌ها برای جبران اشتباهات خود نسبت بدهیم. شاید این تمایل ناشی از تلاش انسان‌ها برای بهتر کردن اوضاع و شرایط دنیا یا اوضاع و شرایط مالی خودشان و جامعه باشد. به هر صورت این نظر من است و ممکن است دیگران نظر دیگری داشته باشند.

نتیجه‌گیری

اکثر سرمایه‌گذاران سعی دارند از طریق انواع و اقسام مدل‌های اقتصادی بفهمند بازار به کدام سمت حرکت می‌کند. مشکل مدل‌های اقتصادی این است که صرفا روی چند عامل از بیشمار عامل موثر بر حرکت بازار تمرکز می‌کنند. مثل این که یک اتومبیل در اتوبان ببینیم و سعی کنیم با نگاه کردن به چرخ سمت راست و جلوی آن، بفهمیم کجا می‌خواهد برود.

در صورتی که یک مدل احتمالی که تمایل بازار (بین ۶۰ تا ۸۰ درصد مواقع) به حرکت به یک سمت را نشان دهد، خیلی مفیدتر است.

اما مسئله این است که اگر سرمایه‌گذاران نتوانند به غرایز و احساسات خود غلبه کنند و منطقی فکر کنند، هیچ نوع مدلی قابل استفاده نخواهد بود. اطلاع از چگونگی انجام یک کار و عملی کردن آن دو مقوله جدا از هم هستند.

سرمایه‌گذاران باید به تمایل حرکت بازار به یک سمت در بلندمدت عادت کنند و کمتر به حرکات کوتاه‌مدت واکنش نشان دهند. آن‌ها باید نگاه جامع‌تر و بزرگتری به بازار داشته باشند. مهمتر اینکه به این درک برسند که توصیف و توضیح سرمایه‌گذاری خیلی ساده است، اما عملی کردن و سود بردن از آن بسیار مشکل.

تابع احتمالی

همانطور که در بالا گفته شد، یک استراتژی بهینه برای انجام شرط‌بندی‌های مکرر با داشتن مقدار مشخصی مورچه و معامله‌گری استاد سرمایه وجود دارد. این روش به معیار کِلی (Kelley Criteria) معروف است که می‌توان آن را اینطور بیان نمود:

برای مثال در تحقیق شرط‌بندی روی پرتاب سکه که احتمال رو آمدن شیر ۶۰ درصد بود و ما هم می‌خواستیم روی طرف شیر سکه شرط‌بندی کنیم، این درصد را در ۲ ضرب می‌کنیم که برابر می‌شود با ۱۲۰ درصد. اگر ۱۰۰ را از آن کم کنیم، حاصل می‌شود ۲۰ درصد. به این معنی که اگر همواره با تمام سود و ضررهایی که در طول بازی داریم، ۲۰ درصد از پول خود را روی هر بار پرتاب سکه شرط‌بندی کنیم، استراتژی بهینه‌ای برای تکرار شرط‌بندی و ادامه بازی خواهد بود.

با این استراتژی احتمال از دست دادن کل سرمایه به واسطه چند ضرر متوالی کاهش می‌یابد و بعلاوه درصد سود حاصل از بُردها هم مرتب افزایش پیدا می‌کند. برای آشنایی با پدیده قوی سیاه در بازارهای مالی توصیه می کنیم مقاله:” بزرگان مارکت.جناب آقای نسیم طالب“را مطالعه نمایید.

مورچه و معامله‌گری استاد

محمد محمودآبادی متولد سال 1344 هجری شمسی می‌باشد که در شهر مشهد چشم به جهان گشود. ایشان پس از سپری نمودن دوران سربازی خود در بازارهای مختلفی همچون پوشاک، لوازم یدکی، کیف و کمربند و میوه و تره بار فعالیت داشته‌اند. آقای محمودآبادی در چند سال اخیر به بازار خاص و پرریسک قراردادهای آتی بورس کالا روی آورده‌اند. تمرکز بر نوسانگیری و نحوه معاملات ایشان گوی سبقت را از بسیاری از جوانترها ربوده است. به همین دلیل با افتخار مطالب ارسالی توسط ایشان را منتشر می‌نماییم.

مطالب مرتبط

جوهر خورشید!

نکته استاد!

معبود یار!

یک پاسخ قرار دهید لغو پاسخ

ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید

مهمترین اخبار

خبرگزاری باشگاه خبرنگاران

رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی گفت: کاغذ‌های ایرانی به سفیدی و روشنی کاغذ‌های خارجی نیستند و شاید آن چیزی که در ارتباط با تفاوت‌های کاغذ ایرانی و خارجی کمی به چشم می‌آید، همین موضوع باشد.

نماینده مردم تربت حیدریه، مه ولات و زاوه گفت: با امضای تفاهم‌نامه‌ای ۲۰۰تن زعفران به قطر منتقل می‌شود.

خبرگزاری فارس

حکاکی مستندات

خبرگزاری ایسنا

عبدالرشید سعدالله یف چهره شاخص و عنوان دار کشتی جهان و المپیک که اتحادیه جهانی کشتی لقب تانک روس را به او داده است ، به قهرمانی رقیب آمریکایی اش در رقابت های جهانی بلگراد که در غیاب او بدست آمد، واکنش نشان داد.

کش‌دار شدن پرداخت وام ۲۰۰ میلیون تومانی مسکن روستایی هم به از دست رفتن فصل گرما منجر شد، هم رکود ساخت و ساز را در پی داشت، هم هزینه‌ها را بالا برد و هم مردم را کلافه کرد. حالا هم شنیده می‌شود شرط و شروط بعضی از بانک‌ها غوز بالاغوز شده است.

رئیس انجمن سپک تاکرا استان گلستان با انتقاد شدید از مدیریت این انجمن در کشور، گفت: متاسفانه برخی از اعضای تیم ملی به علت بی تدبیری انجمن کشوری باید برای اعزام به مسابقات طلای مادر و یا موتور خود را بفروشند.

نقاشی، عکاسی، مجسمه‌سازی و . از هنرهایی محسوب می‌شوند که ویژگی‌های بصری آن‌ها از یک سو و واژگانی که می‌توان از سویی دیگر در نقد یا بیانِ این ویژگی‌ها به خدمت گرفت، مخاطب را میان یک دو راهی از جنس آنچه می‌بیند و آنچه می‌خواند قرار می‌دهد. دو راهی‌ای که امروزه اغلب با نادیده گرفتن […]

رئیس سازمان هواپیمایی کشوری با اشاره به نقص فنی ایجادشده در سیستم یکی از شرکت‌های هواپیمایی گفت که مشکلات دومینویی تاخیر در پروازها هم حل می‌شود.

۵ راز شگفت انگیزی که شما را تبدیل به یک تریدر موفق می کند

دغدغه های تریدر موفق

اطراف ما و در دنیای امروز هر جایی شغل ترید را با مقادیر زیاد سود و زندگی‌های رویایی نشان می‌دهند. این دید برای ورود به این شغل، ناقص است و باید در کنار تمام سودهای بزرگ ضررها، اشتباهات، دگرگونی‌ها و اتفاقات ناگواری که از اشتباهات شخص تریدر هم ناشی می‌شوند، نیز دیده شوند. دید مناسب برای تصمیم گیری، دیدن چالش‌ها و شناخت روحیات شخصی، قبل از ورود به این مسیر می‌باشد. بعد از قدم گذاشتن در این مسیر، شخص باید بداند که در چه جهتی پیش برود.
حال برمیگردیم به سوال اصلی. با توجه به انواع تریدرها که در تایم فریم‌های مختلف با روش‌های گوناگونی معامله می‌کنند، هر شخصی یک مقدار زمانی را صرف تحلیل و انجام معامله می‌کند. این مقدار زمان بستگی به روش معامله شخص تریدر دارد و هیچ تریدری حتما نباید تمام طول روز را به تحلیل و معامله بگذراند یا حتی این فکر “هر چه بیشتر معامله کنم، سود بیشتری هم کسب می‌کنم”، غلط می‌باشد؛ این تفکر به این دلیل است که شخص علت تریدر شدن را پول زیاد درآوردن می‌داند.
چرایی نام برده شده برای تریدر شدن اصلا دلیل مناسبی نمی‌باشد و این که تمام روز در حال معامله کردن باشید اول از همه به جسم و فکر شما آسیب می‌زند و در ادامه باعث خراب کردن معاملات شما می‌شود. پس از جنبه زمان و سودی که قرار است به دست بیاورد مناسب نیست و در ادامه با بیشتر شدن تجربه متوجه می‌شوید که سرمایه گذاری بهتر است و سودی که از سرمایه گذاری به دست می‌آورید بیشتر از معامله کردن در تایم فریم‌های پایین است. پس برای سود دهی بیشتر و کم شدن استهلاک جسمی بهتر است که تایم فریم معاملاتی را بالا ببرید.

  • فردین ترکفر: اساس ترید من روی تایم فریم 4 ساعته آمده و معاملات تایم فریم پایین‌تر فقط و فقط با رویکرد تایم فریم 4 ساعته انجام میشود. عملا معاملات من یک هفته یا دو هفته باز هستند. پس در نتیجه این فرضیه که "هر چقدر زمان بیشتری معامله کنم، سود بیشتری کسب می‌کنم" غلط است و اصلا حرف درستی نیست.

دسته‌ای از مردم اینگونه فکر می‌کنند که به هر بازار مالی‌ای قدم بگذارند ضرر می‌کنند و همه افرادی که به این شغل می‌پردازند در گمراهی تمام و بقیه هم در حال پکیج فروشی و پول در آوردن از این گمراهی هستند.

حال نکته مهم از این دیدگاه چیست؟!

نکته مهم این است که افرادی که اینطور فکر می‌کنند برعکس گروه قبلی که عاشق ترید هستند و با محرک‌های زیادی برای فعالیت در بازار‌های مالی برخورد کردند، مخالف سفت و سخت فعالیت در این بازار هستند. این مخالفت می‌تواند ناشی از ضررهایی که به خاطر آموزش ندیدن و نداشتن آگاهی کامل از این بازارها به آن‌ها وارد شده است یا دیدن ضررهای بقیه باشد.

حال به این فکر کنید که شما سال 97 فقط می‌دانستید بازار بورس چیست و فقط 100 تا سهم از خودرو یا فملی داشتید؛ بعد از حدود دو سال می‌بینید که ارزش سهام‌هایتان حدود چند ده برابر شده است. این سود ناشی از چیست؟!
این سود بزرگ ناشی از داشتن یک درصد دانش بیشتر خود قبلیمان یا بقیه است. یعنی برای کسب سود از بازارهای مالی فقط لازم است که ابتدا آگاهی خودمان را بیشتر کنیم و با دانش کافی وارد این بازارها بشویم. همچنین برای یافتن فرصت‌های مناسب باید با دانش کافی در این بازارها حضور داشته باشیم و از فرصت‌هایی که وجود دارند استفاده کنیم.

در نتیجه برای سودده بودن دو کار را باید انجام دهیم:

  1. کسب دانش
  2. حضور به موقع در بازارها

این نکته برای کسانی است که می‌خواهند از موقعیت‌های بازار استفاده کنند و معامله‌گران بلند مدت و میان مدت هستند. در کنار این گروه از معامله‌گران، افرادی هستند که میخواهند معامله‌گری را به عنوان یکی از شغل‌هایشان انتخاب کنند.

حال سوالاتی که برای افرادی که می‌خواهند معامله‌گری را به عنوان یکی از شغل‌های خود انتخاب کنند، پیش می‌آید، به قرار زیر است:

  • یک معامله‌گر کی به درآمد می‌رسد؟!
  • چقدر سرمایه برای یک درآمد مناسب مورد نیاز است؟!
  • چقدر تخصص برای سوددهی مناسب نیاز است؟!

همه جا برای جواب به این سوالات می‌گویند که درآمد میانگین یک معامله‌گر به طور میانگین می‌تواند ماهانه 20 درصد باشد یا هر چیز دیگر. اما جواب غیر کلیشه‌ای به این سوال این است که درآمد یک تریدر می‌تواند خیلی زیاد باشد. اما…اما…

چگونه می‌توان به سود زیاد رسید؟!

  • گام اول شناسایی بازار و استفاده از فرصت‌ها
  • گام دوم یادگیری اصول معامله‌گری، اصول ریسک و مدیریت سرمایه و دیگر مفاهیم پایه‌ معامله‌گری است.

حال می‌توانید بیشتر تحلیل کنید، می‌توانید فرصت‌های بیشتری را شناسایی کنید و بیشتر سود کنید. ولی اگر بخواهید یک سرمایه بزرگ را مدیریت کنید شرایط فرق می‌کند (بالای 2 هزاردلار متوسط/ بالای 100 هزار دلار بزرگ). اگر زمان آزادتان خیلی زیاد باشد فرق می‌کند با حالتی که زمان کمی دارید. پس با توجه به شرایط باید تصمیم گیری کنید.
معامله‌گران حرفه‌ای با توجه به این که فرصت‌های بیشتری را می‌توانند شناسایی کنند، درصد کمتری از سرمایه‌شان را ریسک می‌کنند و با آرامش خاطر بیشتری به معامله‌گری می‌پردازند. این آرامش خاطر ناشی از داشتن آگاهی کافی از معاملات و مفاهیم مدیریت ریسک و سرمایه است. حتی با یک ضرب و تقسیم ساده هم می‌توان درک کرد که مثلا برای یک حساب 5000 دلاری ضرر 10 درصد قابل هضم است یا یک درصد.
پس با بیشتر کردن تعداد معاملات و کم کردن ریسک یک اثر مرکب روی سوددهی حساب معاملاتی ایجاد می‌شود و با سود حدود 10 درصدی ماهانه در طول یک سال، یک سود زیادی می شود. ( بیشتر شدن تعداد معاملات به این معنی نیست که قانون اول گفته شده در ابتدای مقاله کنار گذاشته شود و این بیشتر شدن معاملات دقیقا بین هر روز کلی پای سیستم نشستن و نداشتن آگاهی و از بازار دور بودن است)
در دو پاراگراف قبل در مورد یک حساب کم ریسک صحبت کردیم؛ حال می‌توان برای سودهای بزرگ‌تر یک بخشی از سودهای گذشته‌مان را که نیاز نداریم و درصد جزئی‌ای از سودهای ما است را برای تخلیه هیجانات و کسب سودهای بزرگ، وارد معاملات پر ریسک کنیم. (دقت کنید که مقدار این حساب باید اندازه‌ای باشد که ما تحمل از دست دادنش را داشته باشیم)
در این حساب پر ریسک به عنوان مثال به مدت یک هفته، روی نماد طلا با یک استراتژی مشخص معاملاتی را باز می‌کنیم. در انتها ممکن است این حساب یا صفر شود یا یک سود بسیار زیاد نصیب ما بکند. که این سود می‌شود آن سود بسیار زیادی که یک معامله‌گر می‌تواند کسب کند. این حساب را باید پس از سودده بودن حساب کم ریسک، شکل گرفتن ساختار ذهنی ایجاد کرد که بدانیم از کجا آمده‌ایم و به کجا می‌رویم.
پس بدانیم و آگاه باشیم که هم حساب با رشد ده درصدی درست است و هم سودهای بزرگ شدنی است. در انتها دو حالت برای معامله‌گری می‌توان در نظر گرفت. یک حالت اینکه معامله‌گر پس از انجام معاملات مختلف و ایجاد یک کارنامه خوب از معاملات مورچه و معامله‌گری استاد انجام شده (که این خوب به معنی آن نیست که ماهی 2000 درصد سود کرده باشد؛ سودهای 5 تا 10 درصدی هم خوب است و نکته مهم‌تر تداوم این سود و ایجاد ساختار معاملاتی می‌باشد)، به جذب سرمایه می‌پردازد. حالت دوم این است که معامله‌گر دو حساب کم ریسک و پر ریسک را ایجاد می‌کند (به عنوان مثال حساب کم ریسک با 1000 دلار سرمایه و پر ریسک با 100 دلار سرمایه) و به رشد حساب‌های خود می‌پردازد.

چطور بعد از لیکوئید شدن دوباره برگردیم؟!

شخصی که لیکوئید شده یا آن بازار را نمیشناخته، یا اینکه اصلا ترید و تحلیل را بلد نیست. در هر دو حالت اگر ضرر می‌کنید و شناختی از بازار یا تحلیل و ترید ندارید، کلا بازار را بگذارید کنار! خلاص!
برای برگشت پس از لیکوئید شدن باید ابتدا آموزش دید و به استراتژی شخصی رسید. یعنی استراتژی جواب داده باشد و تست‌های گذشته و آینده آن سودده باشد. سپس استراتژی روی حساب سنتی سودده باشد. همچنین پس از شکل گرفتن ساختار ذهنی می‌توان دوباره به بازار برگشت و از دانش خود استفاده کرد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.