مصاحبه با فرزاد وجیهی معاملهگر موفق ایرانی
برخلاف تصور خیلیها، قصهی یک تریدر، داستان پول پارو کردن و روی صندلی لم دادن و قهوه خوردن نیست.
قصهی شانس و اقبال یا اتفاق هم نیست.
اینجا بیشتر از هر چیزی از صبوری حرف میزنیم. صبری بیاندازه و پشتکاری منحصربهفرد. ما از دانش و بینش معاملاتی یک فرد موفق خواهیم گفت، و استعدادش در پیشبینی موقعیتها. اگر در حال مطالعهی این مقاله هستید پس آینده روشنی را برای را خود پیشبینی کردهاید و مدتی است قدم به دنیای شگفتانگیز فارکس گذاشتهاید و قطعاً میخواهید یک معاملهگر موفق شوید. پس گره چکمههایتان را محکمتر کنید و با ما همسفر شوید. ما در این سفر جادویی تنها نخواهیم بود، راهنمای راه در کنارمان است.
در ایران زندگی کرد، مدرسه رفت. دیپلمش را گرفت. عین همه ما دغدغههای کنکور و سربازی و نبودن شرایط مطلوب ورود به شغل موردعلاقهاش را پشت سر گذاشت.
برای شروع، وارد کسبوکار خانوادگیشان در اهواز شد.
تجارت خودروهای سبک و سنگین؛ مسیر این بیزینس با توجه به شرایط اقتصادی آن دوران خیلی خوب پیش نرفت.
ولی او عادت نداشت خودش را وابسته به یک مسیر کند یا در جا بزند، ذهنش بهسوی افقهای متفاوتی پر میکشید که خیلی دورتر از جریان فکری همسالان و همدورههایش بود.
سپس شروع به سرمایه گذاری در بازارهای مالی کرد، خرید و فروش طلا و دلار. این مرحله برایش پر از تجربه بود و یادگیری، طعم اولین شکست و اولین پیروزی در معاملات را آنجا و همان زمان چشید، اما دست از تلاش نکشید و پیش رفت.
علامت سؤالی در ذهنش بود که تا رسیدن به جواب، دریای اندیشهاش را متلاطم کرده بود. یک سؤال شاید خیلی ساده اما عمیق:
-چه کسی قیمتهای بازار را تعیین میکند؟
این سؤال مسیر حرکت و آیندهای او را دگرگون کرد.
آنقدر پیش رفت، تا خود در ردیف تعیینکنندگان قیمت بازار قرار گرفت.
از جوان معامله گری صحبت میکنیم (یک فرد موفق) که امروز موفق به راهاندازی یک بروکر بینالمللی (بروکر جهانی آرون گروپس) شده است که خدمات منحصربهفردی ارائه میدهد، برای 500 نفر اشتغالزایی کرده و بیش از 10 هزار معاملهگر را در سود خود شریک کرده است.
فرزاد وجیهی. جوان موفقی که دنیای پرهیجان معاملات را تجربه کرده است.
ما بیشتر وی را با عنوان استاد آرون میشناسیمش.
با فرزاد وجیهی در گپی دوستانه به گفتگو نشستیم تا از هیجانات ترید برایمان بگوید. برای ما که شاید سودای یکشبه پولدارشدن را در سر میپرورانیم. یا شاید برخی دیگرمان با تلنگر کوچکی امید میبازیم و راه گم میکنیم، این گفتگو قطعاً میتواند راه گشا باشد.
چراکه باور داریم موفقیتها یکشبه به وجود نمیآید. به قله رسیدن هم بدون تلاش بیوقفه امکانپذیر نیست. قطعاً هیچ انسان موفقی از بدو تولد یا از کودکی استعداد بالقوه خود را کشف نکرده و هیچ دانشگاهی نیز کلید دروازهی پیشرفت نخواهد بود.
گفتگو با یک معاملهگر موفق ایرانی
چارت ایران: بخش اول گفتگوی جذاب و پر از نکتههای انگیزشی در مسیر سفر فارکس را باهم دنبال میکنیم:
۱. پیش از همه میخواهیم ببینیم فرزاد وجیهی (استاد آرون) خود را چگونه معرفی میکند و چه تعریفی از خود دارد؟
ما همیشه عادت داریم به اسم، فامیل و شغلی که داریم و یا فعالیتی که انجام میدهیم و یا به میزان ثروتی که داریم، و حتی بر اساس ارتباطات با اطرافیانمان خود را معرفی کنیم. اگر بخواهم خود واقعیام را معرفی کنم، چه کسی هستم یا چه تعریفی از خودم دارم، جدا از مسائل عادی و معمول میتوانم بگویم: من آدمی هستم که علاقه دارم غیرممکنها رو ممکن کند. شاید خیلی از مسائلی که دیگران به آن میخندند یا ازنظرشان مسخره و غیرممکن باشد، برای من یک هدف قابلدسترس باشد، چراکه آنقدر آن هدف را دنبال میکنم تا به سرانجام برسد. و یک نکته دیگر اینکه، از ویژگیهای ذاتی من، که شاید نقطه قوت یا در برخی موارد ممکن است ضعف من باشد، این است که؛ من آدم صفر و صد هستم. یا وارد راهی نمیشوم و کاری را انجام نمیدهم و صفرم، و یا به آن کار ورود میکنم و به بهترین حالت ممکن انجامش میدهم.
معرفی مرسوم و طبق عرف هم که فرزاد وجیهی هستم متولد تهران. بزرگشده اهواز. متولد آبان 67 و پس از پایان تحصیلاتم در دبیرستان در ایران وارد بازار کار شدم و در حین کار در رشته مدیریت بازرگانی ادامه تحصیل دادم.
۲. هر جوانی حتی قبل از ورود به دانشگاه آرزوها یا منطقیتر اهدافی برای آینده شغلی و حرفهای خود متصور است، دیدگاه شما به آینده شغلیتان چه بود؟
من عادت نداشتم دنبال چیزی بروم که دوستان و اطرافیانم آن را باور دارند. به نظر من دانشگاه یا شغل خانوادگی باعث نمیشود راه موفقیت شما مشخص شود یا اینکه حتماً مجبور باشید همان کار را در پیش بگیرید که به نظر درست میآید یا دیگران تأییدش میکنند. شغل خانوادگی ما در زمینه خودرو بود که برای شروع به آن وارد شدم هرچند که به دلایلی ورشکست شد. نمایندگیهای ایرانخودرو، مرسدس بنز، ولوو و…اما محدودیتهای کشور مانع پیشرفت این بیزینس بود و به این نتیجه رسیدم که با این روند به پیشرفت و خواستههای بزرگ ذهنم نخواهم رسید. پس فکرم به سمت هدف دیگری معطوف شد که موفقیتم را در آن میدیدم. به نظر من چیزی که بهعنوان ایده در ذهن انسان شکل میگیرد میتواند عملی شود و حتماً اتفاق میافتد. فقط نباید بیخیال هدف ذهنیتان شوید. در شروع ممکن است دیگران به شما بخندند، یا شما رو نادیده بگیرند. بعد در ادامه مسیر با شما میجنگند، اما درنهایت وقتی موفق میشوید همه آن افراد شمارا تأیید و حتی تشویق میکنند.
۳- شما بهعنوان یک فرد موفق در بازارهای مالی، در مسیر تحقیق و مطالعه در زمینه خاصی نظرتان به فارکس جلب شد یا برعکس اول فارکس برایتان علامت سؤال شد بعد تحقیق و تفحص کردین؟
چه سؤال جالبی. دقیقاً برعکس، نهتنها در فارکس بلکه در زمینه معاملات و سرمایهگزاری های بازارهای بینالمللی، ابتدا جذب این بازارها در ایران شدم و پسازآن شروع به تحقیق در مورد آنها کردم. مطالعه کردم و تجربه کردم.
نکتهای که شاید برای شما جالب باشد و مربوط به ویژگی اخلاقی صفر و صد من است اینکه، زمانی که با بازار معاملات آشنا شدم و آن را شناختم، به اسم بازار حوالهای یا دلار در ایران توجه ام را جلب کرد، یک سؤال همیشه ذهنم را مشغول میکرد و از دوستان باتجربهتر در ایران مدام میپرسیدم، این بود که میخواستم بدانم چه کسی اول صبح قیمت دلار را مشخص میکند؟ یا قیمت طلا و سکه. قیمت بازار را چه کسی یا کسانی تعیین میکند؟ در پاسخ هرکسی نظری داشت و با احترام به نظر دیگران، آنقدر در این راه پیش رفتم و کنکاش کردم تا به جواب رسیدم و حتی در این مسئله بهنوعی صاحبنظر شدم.
۴- جذابیت مالی و اقتصادی این راه برایتان بیشتر بود یا جنبه لذت و تخصص؟
مسلماً مسائل مالی و اقتصادی مسئلهی مهمی است، و لازمه این کار است. درواقع اگر سرمایه نداشته باشید نمیتوانید وارد این کار بشوید و یا اگر نتیجه معاملاتتان برآیند مثبت نداشته باشد در این کار مسلماً نخواهید ماند، اماحقیقتا لذت تخصص و یافتن پاسخ سوالاتی که نمیدانستم، و هیجان ِکشف و پیشبینی بازار برایم خیلی جالبتر بود و هست.
5-تحصیلات آکادمیک چقدر مهم هست برای موفقیت در فارکس؟
-بگم صفر ناراحتکننده میشه؟
ما در تاریخ میبینیم که خیلی از افراد موفق و مشهور بدون طی کردن سطوح تحصیلی پیشرفته و یا حتی با داشتن سواد کم دست به نو آوری، اختراع و شگفتی زدن. خیلی هاشون از مدرسه ترک تحصیل کردند. پس تحصیلات تضمین کنندهی موفقیت نخواهد بود. منظورم این نیست با تحصیلات مخالفم، اما نقشش رو در موفقیت اساسی نمی دونم.
تلاش، پشتکار، مطالعه و استعداد خیلی مفید هستند.
بهعنوانمثال ادیسون مخترع برق، ما می دونیم که از مدرسه ترک تحصیلکرده بوده، یا یکی از موفقترین مردان قرن حاضر، بیل گیتس ثروتمندترین مرد جهان و پایهگذار مایکروسافت، تحصیلاتش در دانشگاه را ادامه نداد و ترک تحصیل کرد.
6-مشوق هم داشتید در این راه؟
تا دلتان بخواهد ضد تشویق داشتم. برای هر فردی که در مسیر اهدافش حرکت میکند، بارها و بارها سیگنالهای منفی از اطرافیان به سمتش ارسال میشود. نهتنها بارها که اغلب بهطور همیشگی و روزانه. در ابتدای راه زمانی که گام نهادن در مسیر هدفمان را تازه شروع کردهایم ،این بهاصطلاح ضد تشویقها بیشتر است و شاید هم ما بیشتر میشنویم، بهنوعی کمکم گوشمان عادت میکند به نشنیدن افکار منفی دیگران. برای من بهشخصه چه در اوایل آغاز کار، چه در طی گذر از مسیرهای پرپیچوخم بازار فارکس و چه اکنونکه نیمهی بیشتر راه را آمدهام، همیشه و همیشه این سیگنالهای منفی را از دوست و آشنا، فامیل و رفیق و همکار دریافت کردم. این ضد تشویق ها گاه در قالب نصیحت هستند با جملاتی نظیرِ” به ریسکها و خطرات کار فکر کن که اگر این کار را انجام دهی بازدهی خوبی نخواهد داشت”؛ گاهی نیز در قالب تهمت و تخریب به سمتت پرتاب میکنند که قویتر است. یک مثال عینی در همین برحه از فعالیتمان در بروکر آرون گروپس؛ ” ما برای معامله گران بروکر آرون شرایط بسیار استثنایی ارائه دادیم که واقعاً نظیرش در هیچ بروکری وجود ندارد، برای ایجاد این شرایط و طرحریزی زیرساختهایش هزینه زیادی کردیم، وقت و انرژی گذاشتیم، ولی سیگنالهای تخریبی رو میبینیم که شایعه میکنند که “خدمات آرون با پشتوانه سیاستهای غلط ارائهشده و محکوم به شکسته”. همین داستان درگذشته، در زمان فعالیتمان در گروههای معاملاتی هم وجود داشت. زمانی که در بازارهای داخلی درزمینه طلا فعالیت میکردیم، نوع عرضه و تقاضای ما به حدی قوی بود که بعدها توانستیم عرضه و تقاضای نامحدود ارائه دهیم، اما مدام به ما هشدار میدادند که این شیوهی عرضه و تقاضا باعث ورشکستگی و ضرر و زیان شما میشود، ولی همینطور که امروز ثابت کردیم، ما راهمان را درست پیش میرفتیم، استراتژیها، زیرساختها و ایدههایی داشتیم و اجرا کردیم که خوشبختانه ما را امروز به نتیجهی مطلوبی رساند.
اما درواقع چیزی که باعث می شه باقدرت به راهم ادامه بدم اینه که انرژیهای منفی رو به انرژی مثبت تبدیل کردم و ازشون انگیزه ساختم تا تخریبها دلیلی شوند برای تلاش بیشتر و پیشرفت بیشترم تا باقدرت روبهجلو حرکت کنم.
یک مثال عینی دیگر شرایط ویژهای است که برای نمادهای خیلی خاص گذاشتیم؛ نه کمیسیون میگیریم و نه سوآپ، برای این آفر خاص صحبتهای تخریبی زیادی شده است، بااینحال این آفر فوقالعاده در حال انجام است و از بالاترین حجم معاملات برخوردار است.
7- راز موفقیت بروکر آرون گروپس چیست؟
نکتهای در مدیریت بروکرآرون وجود دارد که با عث شده در مدت زمانی اندک به این درجه از پیشرفت برسد، طوری که در حال حاضر اکثر معامله گران حرفهای و حتی اتاقهای معاملاتی، مارکت ها را از آرون خریداری میکنند. چیزی که سبب شده هرروز به جلو حرکت کنیم؛ من فکر میکنم اینه که “هرکسی، درواقع هر تیم و شرکتی هرکار مثبتی کرده است یا هر استراتژی را در زمینه کاری ما در پیش گرفته، مجموعهی ما بهترینش رو به انجام رسانده و ارائه کرده. تلاش ما در راستای شکستن محدودیتهاست و در این راه موفق هم شدیم. ما بهترینها رو به مشتریانمان ارائه میدهیم و این قطعا پایان راه نیست، تلاش در بهترین بودن ادامه دارد.
8- شانس چقدر در این حیطه مؤثر است؟ شما به شانس معتقدین یا تخصص؟
– شانس یا تقدیر….، نمیتوان گفت شانس یا تقدیر کلاً بی تاثیرهست، اما به نظر من این خود ما هستیم که باعث میشویم و تعیین میکنیم که چه اتفاقی برایمان بیفتد.
در رابطه با بحث تخصص همبارها گفتهام که این کار (ترید) به تخصص ویژهای نیاز ندارد کافی است چند اصل مهم و لازم را دوستان در معاملاتشان در نظر بگیرند و انجام دهند. به همین دلیل ترجیح میدهم تأکید کنم که اگر یک سری باورهای بازار مالی را بپذیرید نه به شانس فوقالعادهای نیاز دارند و نه به تخصص خاصی احتیاج خواهند داشت.
9- چطور یک فرد موفق یا درواقع یک تریدر موفق شویم؟
کافی است سه اصل را رعایت کنید، سرمایه خود را مدیریت کنید، طمع نکنید و صبور باشید، یک تریدر موفق باشید.
قطعاً در طول گفتگوی دوستانه ما با فرزاد وجیهی معاملهگر موفق ایرانی متقاعد شدید که یک فرد موفق که اغلب نبض بازار را دگرگون میکند، جادوگر نیست، تنها یک تریدر حرفهای است که به قواعد و ساختار بازار فارکس تسلط دارد و بازار را میشناسد.
مصاحبه با یک تریدر موفق بهاندازهی تریدینگ میتواند جذاب باشد. اگر هنوز با مصاحبه ما همراه هستید پس زیاد تا نزدیک شدن به یک فرد موفق فاصلهای ندارید. فرزاد وجیهی به سه اصل مهم در دنیای معامله برای تبدیلشدن به یک فرد موفق و یک تریدر سودآور اشاره کرد: مدیریت سرمایه، نیفتادن در دام طمع ،و صبوری. این سه اصل را قطب نمای مسیر موفقیتمان در سفر به دنیای پر آدرنالین و جادویی معاملاتمان خواهد بود، تا بیشترین ثروت و موفقیت را برای خود رقم بزنیم.
و قطعا اگرتلاش میکنید تا یک معاملهگر سودآور باشید، مطمئن باشید که این کار قابل انجام است. هرچند سفر سخت و پرمخاطره است، موانع بزرگ و گاه خستهکننده، اما شما بیشک به مرز موفقیت نزدیک شدهاید.
افرند
شاید در خیلی از کشورهای دنیا شرایط به همین شکل باشد. اما در ایران حالت افراطی تری به خود می گیرد. خیلی دوست ندارند در مورد میزان حقوق خود صحبت کنند. در کشورهای خارجی شاید پرسیدن در مورد میزان حقوق کار درستی نباشد اما بالاخره سازمانی، ارگانی، موسسه ای وجود دارد که از میزان درآمد و دارایی افراد آگاه هست و برای همین می توانند هر سال یا هر ماه ، لیست ثروتمندترین افراد را منتشر کنند . اما در ایران وضع به این گونه نیست. هیچ کسی نمی دانند درآمد واقعی دیگران چقدر است. فوقش می دانیم که فلان تاجر در بین ده ثروتمند برتر ایران است. اما از میزان درآمد و دارایی های او کسی خبر ندارد. نمی شود اسمش را تواضع و فروتنی گذاشت. اگر کسی روی کار و تلاش به این ثروت رسیده باشد که خب حق اوست که به این میزان ثروت بنازد.
به هر شخصی که می خواهد وارد معاملات آتی بشود، فرمی میدهیم که در پایین آن خواسته شده که میزان دارایی و درآمد ماهانه آن شخص نوشته شود. معمولا این قسمت یا پر نمی شود یا اینکه با اعداد خیالی و غیر واقعی و بسیار پایین تر از انچه که هست پر می شود. فقط یک دکتر بود که میزان درآمد ماهیانه را 4میلیون نوشته بود. بقیه در حدود یک میلیون درآمد دارند. والا.
خاطرات یک تریدر
به محض باز شدن بازار، او هم با لپ تاپ می آید و 8 ساعت کامل پای تابلوی بازار می نشیند. کار خاصی نمی کند. فقط به تابلو نگاه می کند. گاهی هم با لپ تاپ اخبار را چک می کند. همیشه دمپایی با جوراب سفید می پوشد. اگر در خیابان او را ببینی فکر می کنی که از روستا آمده و شاید سرایدار ساختمانی باشد. اما نمی دانم که این همه پول را از کجا دارد. صبح که وارد می شود می گوید 200 تومان ( میلیون!) ریخته و می خواهد همه اش را امروز سکه بخرد. نکته جالب اینجاست که نظر ما را هم می پرسد اما کار خودش را می کند. مثلا میپرسد امروز برای خرید خوب است یا برای فروش؟می گویم فروش. و او می خرد. نه یکی دو تا. بلکه 2000 سکه می خرد. سکه افت می کند و او 20 میلیون ضرر. اما انگار برایش مهم نیست. خودش را اینطور قانع می کند که بقیه هم سود ببرند بد نیست!
همکارم می گوید عده ای او را سر کار گذاشته اند و اطلاعات غلط به او می دهند. دیروز که کمی بحث سیاسی و اقتصادی با او کردم فهمیدم که در جمعی هست که کلا همه چیز را برعکس تعبیر و تفسیر می کنند و برای همین همیشه بر عکس بازار عمل می کند. تازه می خواست من را هم پرزنت کند! می گفت چند سی دی سخنرانی دارم ، بهت میدم گوش کن تا یه کم از سیاست سر در بیاری. می گفت که هفته ای دو بار در جلسه ای شرکت می کند و از همه اخبار با خبر است و من نمی دانم کجا چه خبر است. بهش گفتم خودم روزنامه نگار هستم و از اخبار مطلعم اما باور نمیکرد.
مطمئنم امروز هم 10 صبح اینجا کنار خاطرات یک تریدر من می نشیند.
خاطرات یک تریدر
چند وقتی میشه که در کنار روزنامه نگاری که به چشم پارت تایم و شغل دوم به اون نگاه می کردم، به عنوان یک تریدر (معامله گر) به عنوان فول تایم و شغل اول فعالیت می کنم. توضیح اینکه دقیقا چی را معامله می کنم هم سخت است و هم آسان. آسان از لحاظ اینکه سکه طلا معامله می کنم و سخت از لحاظ اینکه شرایط این معاملات پیچیده است. من در کارگزاری و در بازار معاملات آتی سکه در بورس معامله می کنم.
معاملات آتی سکه هم به طور خلاصه، خرید و فروش قراردادهای سکه برای ماه های آتی ( آبان، دی، اسفند و . ) با قیمتی تعیین شده و حجم مشخص است. خریداران یا فروشنده ها برای انجام معامله باید به ما معامله گران مراجعه کنند و به طور مستقیم نمی توانند سفارش هایشان را ثبت کنند.
تا مدتی پیش انجام این معاملات به طور متمرکز در تهران انجام میشد و مشتریان دیگر شهرها برای انجام سفارش ها باید با تهران تماس می گرفتند. اما الان رویکرد جدیدی آغاز شده و در بقیه شهرها هم امکان معامله فراهم شده. خوشبختانه اولین معاملات سکه در اصفهان هم با کارگزاری ما شروع شده و از این نظر مزیت رقابتی خوبی داریم.
جذابیت این بازار هم ، امکان استفاده از اهرم مالی است به این معنی که می تونید با سرمایه کمی در سکه های زیادی سرمایه گذاری کرد.
اما در کنار تمام این موارد، این بازار حاشیه های زیادی دارد. به احتمال زیاد ، خاطراتم به عنوان یک تریدر را اینجا می نویسم.
داستان واقعی یک معامله گر بورس
انتهای سال هزاروسیصد ونود و چهار (1394)بود.جوانی حدوداًسی وچند ساله به نام احمدرضا در تهران زندگی میکرد.پدرش دچار بیماری سختی شده بود که او را عملاً زمین گیرو خانه نشین کرده بود.مراقبت و نگهداری از پدر هم بر عهده احمدرضا قرارگرفته بود.
احمدرضا به توصیه یک از دوستان بسیار صمیمی و مورداعتمادش تصمیم گرفت وارد سرمایه گذاری در بورس شود.البته خودش هیچ شناخت و تجربه ای از بورس و سرمایه گذاری در آن نداشت.برای این کار در قبال وثیقه قرار دادن ملک پدری ،وامی به میزان یک میلیارد تومان گرفت با این شرایط که در پایان سال بعدی و درسررسید وام ، اصل و سود وام را یکجا پرداخت کند
با این حساب احمدرضا باید پایان سال 1395،یکجا مبلغ یک میلیاردو سیصد میلیون تومان به بانک میپرداخت.به عبارتی اقساط ماهیانه ،25میلیون تومان میشد ولی او یکجا در پایان دوره ،اصل و سود را پرداخت میکرد
به او سهام شرکتی معرفی شد و گفته شد این شرکت به زودی جهش قیمتی قابل ملاحظهای خواهد داشت.جهش صد و پنجاه درصدی آن در چند ماه آینده قطعی است و سودهای چهارصد و پانصد درصدی هم چندان دور ازدسترس نیست. احمدرضا هم با تمام یک میلیارد تومان ، فقط سهم آن شرکتی که دوستانش گفته بودند خرید و با خیالی راحت به مراقبت از پدر بیمارش مشغول شد.
زمان میگذشت و در ذهن احمدرضا دومیلیارد و پانصد میلیون تومان رژه میرفت که با فروش سهام ،به دست می آورد و با پرداخت یک میلیاد و سیصد میلیون (اصل و سود وام بانکی) عملاً یک میلیاردو دویست میلیون تومان برایش میماند. با این تصور قند توی دلش آب میشد!
قیمت سهام دریکی دو ماه اول آرام آرام رشد کرد و به افزایش قیمتی بیش از پنجاه درصد رسید یک میلیارد احمدرضادر حدود دو ماه شده بود یک میلیارد و پانصد میلیون تومان.
احمدرضا اینجا باید تصمیم میگرفت،با فروش سهام به قیمت یک میلیارد و پانصد میلیون تومان میتوانست 50 میلیون تومان سود بانک را پرداخت کند و450 میلیون تومان هم سود برای خودش میماندولی او خود را برای یک میلیارد و دویست میلیون سود آماده کرده بود نه 450میلیون تومان بنابراین تصمیم گرفت با سهم بماند و تازه نشانه های درستی نظر دوستانش را هم عملاً به چشم میدید.
در ادامه با توجه به اینکه نوسان در ذات بازارهای مالی هست وافت و خیز دارد ، برخی روزها قیمت بالا میرفت برخی روزها قیمت ها پایین میامد و برخی روزها تقریباً بی تغییربود زمانیکه قیمت با کاهش مواجه میشد،دوستانش میگفتند که نگران نباش:این سهم ارزنده ترین سهم بورس ایران است.توپ تکانش نخواهد داد.بنیادی اش عالی است.آینده اش درخشان نه بلکه فوق درخشان است و از این حرف های امیدوار کننده و …
اینکه میبینی قیمت سهم را پایین می آورند دلیلش این است که دارندگان سهم را بترسانند و سهم را مفت از دستان آنها خارج کنند و خودشان سوار سهم شوند و بعد یکدفعه میزنند زیر سهم و سهم را میبرند اونجایی که باید باشد.احمدرضا با این استدلال دوستانش و سخنانِ امیدوارانه ی آنان و در پیش بودن آینده خاطرات یک تریدر ی درخشان برای سهم و همچنین موقتی بودن روزهای افت قیمتی سهم ، ضربان قلبش که بالا رفته بود به حالت عادی برمیگشت و دوباره به یک میلیاردو دویست میلیون تومان سودش و شیرینی لحظات بعد از کسب آن فکر میکرد.
روزها از پی هم می آمدند و میرفتند واو به امید برگشت قیمت سهم به انتظار نشسته بود و صرفاً نظاره گر بود. از طرفی کم کم لحظه ی سررسید وام بانکی هم داشت نزدیک و نزدیکترمیشد
تا اینکه یک روز چشم بازکرد و دید انتهای سال 1395شده و سررسید وامش هم فرارسیده است.قیمت سهام هم تقریباً همان قیمت خرید است درواقع بعد از یک سال کشو قوس یک میلیاردش همان یک میلیارد است.ولی او باید یک میلیاردوسیصد میلیون پرداخت میکرد
وقتی به خودش آمد دید که عملاًسیصد میلیون بدهکار شده ، پدر پیرو مریضی که ادامه معالجه اش عملاًغیرممکن شده و روحیه اش متلاشی . شرایط بسیارسخت ،نفسگیروکمرشکن شده بود به گونه ای که هرکسی تاب توان آن را نداشت.غوغای عجیبی در مغز احمدرضا به وجود آمده بود.احمدرضا در باتلاقی گرفتارشده بود که هرچه دست وپا میزد بیشتر فرو میرفت.هیچ راه خروجی به نظر نمیرسید.
انگار او هرلحظه شتابان به ته دره نزدیک و نزدیکترمیشد. عملاً زندگی اش دچار بحران واقعی شده بود.چه فکر میکرد و چه شد نه تنها از یک میلیاردو دویست میلیون تومان سود خبری نبود بلکه سیصد میلیون تومان هم ضرر باید پرداخت میکرد.ازآنجاکه احمدرضا هیچ پولی نداشت ،خانه ای که درگروبانک بود باید به مزایده گذاشته میشد .
او به گذشته که نگاه می کرد از اینکه در دو ماه اول با چهارصد و پنجاه میلیون تومان سود میتوانست خارج شود ولی وسوسه سود یک میلیاردو دویست میلیونی اورابه این زیان سیصد میلیون تومانی رسانده بود (تازه آن هم بعد از یک سال )به شدت عصبانی ،کلافه وپشیمان میشد .
نمیدانست چه کسی را شماتت کند خودش را؟ دوستان صمیمی اش را؟ بورس را؟روزگار را؟افسوس که این کار بی فایده ترین کار ممکن بود.آدم فکر میکند همیشه حوادث آنسو تر و برای دیگران رُخ میدهد
او دربد مخمصه ای گرفتارشد ه بود. هیچ روزنه ی امیدی عملاً وجود نداشت.از آن دوستان صمیمی و وفادار! هم دیگر خبری نبود. دنیا چهره ی بی رحم و خشن خود را به او نشان داده بود.دچار خستگی فکری شدیدی شده بود.از خدا می خواست که همی این اتفاقات خواب وخیال باشد ولی افسوس که واقعی واقعی بودند.روزی که باید برای تعیین تکلیف نهایی رهسپار بانک میشد،
احمدرضا نزد پدرش رفت چشمانش که به پدرش افتاد یکدفعه همه چیزشو اراده اش خورد شد و فروریخت انگار بند دلش بریده شد و پاهایش شل شد زانوانش تاب تحمل بدنش را نداشتند.
گویی دنیا روی سرش آوار شد دست در گردن پدر بیمارش انداخت و سر روی شانه هایش گذاشت به شدت شروع کرد به گریه کردن و اشک ریختن ، با تمام وجودش گریه میکرد وچنان اشک میریخت انگار جانش ذوب میشد و از چشمانش خارج میشد ولی چه فایده ؟کار از کار گذشته بود.
کتاب خاطرات یک عامل سهام
انتشارات: ارشدان
نویسنده: ادوین لفیور
کد کتاب : | 52364 |
مترجم : | اسماعیل صالح |
شابک : | 978-6222514419 |
قطع : | رقعی |
تعداد صفحه : | 458 |
سال انتشار شمسی : | 1399 |
سال انتشار میلادی : | 1923 |
نوع جلد : | شومیز |
سری چاپ : | 1 |
زودترین زمان ارسال : | --- |
معرفی کتاب خاطرات یک عامل سهام اثر ادوین لفیور
جسی لیورمور بزرگترین معامله گر تاریخ وال استریت که اخیرا بعد از سالها چشم انتظاری، بالاخره ترجمه ای از کتاب خاطرات یک اپراتور سهام، کتابی که به نوعی درباره اوست در ایران خاطرات یک تریدر منشتر شده است. کتابی که به سرگذشت یکی از پرحاشیه ترین و البته معروف ترین اسطوره ی سرمایه گذاری بازارهای مالی جسی لیورمور پرداخته، کتابی که توصیه شده از طرف اسطوره های دیگه بازارهای مالی مثل پل تئودور جونز و خیلی دیگر از نام های بزرگ این عرصه است.
کتاب خاطرات یک عامل سهام
ادوین لفیور (1943-1871) روزنامه نگار، نویسنده و دیپلمات آمریکایی بود که بیشتر به خاطر نوشته هایش در زمینه تجارت وال استریت مورد توجه قرار گرفت.لوفر جورج ادوین هنری لفیور در 23 ژانویه 1870 در کلون کلمبیا (جمهوری پانامای فعلی) متولد شد. وی پسر امیلیا لوئیزا ماریا سانتیاگو د لا اوسا، خواهر جرونیمو و ماریا د لا اوسا د آمادور و هنری لوفور (1841-1899) بود. هنری در جرسی، در جزایر کانال متولد شد و در جوانی به ایالات متحده مهاجرت کرد. هنری سالها نماینده عمومی شرکت بخار پاسیفیک آمریکا برای پاناما بود. .
کتاب های مورد نیاز یک تریدر
وقتی با فهرستی از کتابهایی که در حوزه معاملهگری برخورد میکنید،شاید آن را حوصله سربر و خستهکننده بپندارید اگر قصد دارید کتاب های مفید مطالعه کنید و ذهن خود را درگیر حاشیه نکنید. با همیارکریپتو همراه باشید تا کتاب های مورد نیاز یک تریدر را به شما معرفی کنیم.
کتاب هایی که در ادامه قصد دارم به شما معرفی کنم، سیستمها و استراتژیهای معاملاتی، متدهای ورود یا اندیکاتورهای مختلف نمیپردازند؛ در حقیقت، استراتژی معاملاتی، مقولهای کاملاً شخصی است و نمیتوان آن را با خواندن کتاب یا دنبالهروی از نظرات دیگران تعیین کرد.
تکتک کتاب هایی که مطالعه می کنید باید ارزش ثانیه به ثانیه وقتتان را داشته و به رشد شما بهعنوان یک معاملهگر و یک انسان، کمک کند.
پول درآوردن و کسب سود از معاملات صرفاً به کسب دانش و اطلاعات دربارهی نحوه کار و عملکرد دنیای مالی یا پیشبینی حرکت بعدی بازار محدود نمیشود؛ بلکه، برای رسیدن به این هدف میبایست طرز فکر و شخصیتتان را اصلاح کنید.
همانطور که بنجامین فرانکلین میگوید: سرمایهگذاری در کسب علم و دانش بیشترین سود را از آن شما خواهد کرد.
بهترین سال زندگی تو
کتابی از دارن هاردی که در آن 8 گام برای رسیدن به موفقیت را بیان می کند.
- گام اول: هدف گذاری
- گام دوم: مرور اشتباهات گذشته
- گام سوم: قدردان بودن
- گام چهارم: تک بعدی نبودن
- گام پنجم: طراحی نقشه برای موفقیت
- گام ششم: رشد فردی سبب پیشرفت زندگی می شود.
- گام هفتم: انعطاف پذیری در برنامه ها
- گام هشتم: اجرا کردن برنامه ها
کتاب معامله گر منضبط
فرصتهای بی نهایت برای به دست آوردن یا از دست دادن
قیمتها همیشه در حال تغییر هستند
ذهن بر تصمیم گیری تان تأثیر میگذارد
خاطرات میتوانند خطرناک باشند
هیچ کس مسئول شکستها و موفقیتهای شما نیست
اگر میخواهید بازار را بشناسید، ابتدا باید خودتان را بشناسید
صاحب نظران راجع به کتاب «معامله گر منضبط» چه میگویند؟
این روزها در مورد سرمایه گذاری در بورس، رمز ارزها و دیگر بازارهای مالی و یادگیری نحوه سرمایه گذاری زیاد می شنویم. یکی از مسائلی که کمتر به آن پرداخته می شود، روانشناسی بازار و تاثیر گذاری احساسات و ذهنیت بر معامله گری است.
بهتر است بدانید، 95 درصد معامله گران بازنده هستند، نه به این دلیل که نمیتوانند برنده شوند، بلکه به این دلیل که نمیتوانند احساسات خود را کنترل کنند.
مارک داگلاس در کتاب معامله گر منضبط نشان میدهد که چگونه مسائل ذهنی که به ما اجازه میدهند در جامعه به طور موثر عمل کنیم، اغلب به موانع روانی در معامله گری تبدیل میشوند.
کتاب معامله گر منضبط پس از بررسی نحوه ایجاد نگرشهای باختن، شما را برای “پاکسازی ذهنی کامل” از فرایندهای فکری ریشه دار آماده میکند. سپس به خواننده نشان میدهد که چگونه نگرشها و رفتارهایی که از موانع روانی عبور میکنند و منجر به موفقیت میشوند را به کار گیرد و استفاده کند.
معامله گری موفق به چیزی بیشتر از دانش و مهارتهای ارتباطی نیاز دارد.
در کتاب معامله گر منضبط، مارک داگلاس توضیح میدهد که چطور تقریباً همه چیزهایی که داشته را به دلیل تصمیمات معاملاتی بد از دست داده است.
این تجربه او را به بررسی دقیق خودش سوق داد و متوجه شد که احساسات، به ویژه ترس، او را به سمت بیاحتیاطی میکشانده است.
او در ادامه با توضیحی ساده و بسیار نافذ از نقش باورها و احساسات در معاملات مینویسد.
داگلاس یک معامله گر است که با معامله گران صحبت میکند. او بر مبنای تجزیه و تحلیل و توصیههای خود عمل میکند.
گاهی اوقات، ممکن است سبک نوشتن او ناخوشایند، سست و حتی دست و پا گیر باشد. با این حال، این اشکالات مانع از انتقال اطلاعات مهم و مفید نمیشود.
اگرچه کتاب معامله گر منضبط به طور خاص در مورد عوامل احساسی و روانی است که بر معاملات تأثیر میگذارد، اما خوانندگان احتمالاً متوجه میشوند که این تأثیرات در ابعاد دیگر زندگی آنها نیز وجود دارد.
معامله گر منضبط به شما کمک میکند تا با افراد معدودی آشنا شوید که یاد گرفته اند چگونه رفتار معاملاتی خود را کنترل کنند یعنی معدود معامله گران که به طور مداوم بیشترین درصد سود را از بازار کسب میکنند.
این کتاب یک رویکرد سیستماتیک و گام به گام برای پیروزی شدن در هر روز، هر هفته و هر ماه را ایجاد می کند.
این کتاب به چهار بخش تقسیم شده است:
- مروری بر الزامات روانی محیط معاملات
- تعریفی از مشکلات و چالشهای تبدیل شدن به یک معامله گر موفق
- بینشهای اساسی درباره اینکه چه رفتاری باید تغییر کند و چگونه خاطرات یک تریدر چارچوبی را برای دستیابی به این هدف ایجاد کنیم
- چگونه مهارتهای معاملاتی خاصی را بر اساس چشم اندازی روشن و عینی در مورد عملکرد بازار توسعه دهیم.
اگر می خواهید با سرمایه گذاری و بهترین روش های آن آشنا شوید، مطالعه مقاله زیر می تواند کمک زیادی به شما کند.
با اصول سرمایه گذاری و بهترین روش های آن آشنا شوید
اکثر ما به خوبی با اصول سرمایهگذاری آشنا نیستیم و نمیدانیم که باید از کجا شروع کرد و به کجا رسید.
اگر شما هم درباره این فعالیت اقتصادی سوالات زیادی دارید،این مقاله می تواند به شما کمک کند.
اکثر معامله گران جدید نمیدانند که عادات و اعتقادات آنها، که در دنیای خارج به آنها کمکهای زیادی کرده است، هنگام معامله گری ممکن است به مانع تبدیل شوند.
معامله گری نیاز به نظم و انضباط بسیار بیشتری نسبت به سایر فعالیتها دارد.در بازارهای مالی شما رئیس خودتان هستید.
میتوانید به عنوان یک معامله گر تقریباً بی نهایت پول بدست آورید یا از دست بدهید، بنابراین باید مراقب باشید و نظم داشته باشید.
زیرا بسیاری از افراد به دلیل عدم نظم و انضباط و کنترل احساسات خود متحمل ضررهای فاجعه باری میشوند.
اگرچه نمیتوانید بازار را کنترل کنید، اما میتوانید طرز فکر خود را در مورد آن کنترل کنید. خودکنترلی، مهار احساسات و انعطاف پذیری بخشی از بازار نیستند. آنها بخشی از شخصیت شما هستند.
باید آنها را بیاموزید تا به ماهیت وجودی تان تبدیل شوند. میتوانید این کار را با آزمایش و خطا انجام دهید، اما این یک روند طولانی است و هیچ تضمینی برای موفقیت ندارد.
کتاب از طمع تا وحشت
کتاب از طمع تا وحشت آینه ای روان شناختی مقابل روی فعالان بورس می گذارد.
این آینه از یک سو به خواننده نشان می دهد که در حوزه ی بورس چه تیپ شخصیتی دارد و از سوی دیگر ویژگی های سایر تیپ های شخصیتی را که هر بورس باز، احتمالاً کمی از آن ها را در خود دارد و هر از چندی به دردسر آن ها گرفتار می خاطرات یک تریدر شود، شرح می دهد.
در مطلب خلاصه کتاب از طمع تا وحشت ذکر میکنیم که محور اصلی این کتاب، بررسی 10 تیپ شخصیتی مشکل آفرین در بورس است که هر یک از ما، کم و بیش قدری از خصوصیات هر کدام از این تیپ ها را در خود داریم.
شناخت این روحیات به طور حتم به ما کمک می کند سرمایه گذار بهتری باشیم و هم خود و هم اقتصاد و نظام تولید از آن نفع ببریم.
کتاب هنر شفاف اندیشیدین
کتاب هنر شفاف اندیشیدن کتابی است تاثیرگذار از رولف دوبلی، که به اشتباهاتی که در هنگام تصمیمگیری و فکر کردن با آن مواجه میشویم، میپردازد.
کتاب هنر شفاف اندیشیدن یکی خاطرات یک تریدر از کتابهای خوب در حوزهی رشد فردی است.
خواندن این کتاب مفید را به شما توصیه میکنم. در ادامه این مطلب از بلاگ بامبو خلاصه کتاب هنر شفاف اندیشیدن برای شما شرح دادهام.
حقیقت آن است که خواسته یا نا خواسته آدمی در طول زندگی خود دچار خطاهای زیادی در ابعاد مختلف میشود ولی شناخت خاطرات یک تریدر و پیشبینی خطاهای پیش رو کار مشکلی است.
اما اگر یک کتاب شبیه یک دایرهالمعارف، لیست جامعی از این خطاها را پیش روی ما قرار داده و ذهن ما را از خطاهای کرده و ناکردهاش آگاه کند، میتوان پیشبینی کرد که احتمال رخداد خطاهای بعدی نیز میتواند کمتر شود.
عدم آگاهی منجر به عملکردهای غلط میشود و آگاهی بدون شک میتواند از درصدی از این خطاها جلوگیری کند، عموم خطاهایی که از انسان نیز سر میزند از نحوه تفکر اون نشات میگیرد.
به نوعی خطاها، خطاهای ذهنیاند، کتاب هنر شفاف اندیشیدن شما را در برابر خطاهای خود قرار میدهد و فرصت بررسی مجدد ذهن و عملکرد شما را فراهم میکند.
دیدگاه شما