از واژه ی آمار نترسید؛ در این مقاله سعی می کنیم نکات لازم را به زبان ساده و به دور از اعداد و فرمول های زیاد توضیح دهیم…
روانشناسی بازار بورس
در این مقاله، طرز فکر یک معاملهگر بازار بورس جهت رسیدن به موفقیت را مورد بحث قرار خواهیم داد. درک صحیح شما از روانشناسی بازار بورس سبب میشود که سرنوشتتان همانند اکثر معاملهگرانی که به بورس وارد شده و در نهایت نیز با شکست مواجه میشوند، نگردد.
دلیل اول برای چنین شکستهایی، عدم آگاهی از روانشناسی معاملات است. به عبارت دیگر، معاملهگران بازار بورس آمادگی لازم جهت رویارویی با چنین شکستهایی را نداشته و حتی میپذیرند که عدم کنترل در بازار به معنای پذیرش ریسک بالاتر است.
روانشناسی بازار بورس ، مهمترین فاکتور برای یک معامله گر سهام
مهمترین فاکتور برای یک معاملهگری که پیوسته در حال کار است، مسأله روانشناسی بازار بورس است، هر چند که یک معاملهگر موفقی باشد. البته، درست است که شما نیازمند یک دانش فنی در معامله سهام و یا سایر ابذارهای سرمایهگذاری هستید، اما به طور کلی این مسأله روانشناسی بازار بورس است که تعیینکننده معاملات میباشد.
یک معاملهگر باید به اتخاذ تصمیماتی همچون انتخاب نوع سرمایهگذاری، بررسی و زیر نظر گرفتن سهم مورد نظر، زمان باز و بسته شدن سهام، انتخاب قیمت سهم مورد نظر، سود بردن و همچنین متوقف کردن ضرر و غیره بپردازد. حتی علاوه بر اینها، ممکن است تصمیمات بیشتری نیز در این زمینه وجود داشته ب اشد.
از روانشناسی بازار بورس مناسب بهره ببرید
واقعیت این است که روانشناسی بازار بورس تاثیر بیشتری نسبت به استراتژی دارد. با پذیرفتن این واقعیت، در مسیر موفقیت به عنوان یک معاملهگر بازار بورس قرار خواهید گرفت. عدم درک صحیح روانشناسی بازار میتواند سبب شود که شما بیشتر مستعد تسلیم شدن در برابر ترس و سردرگمی و همچنین ناامید شدن هنگام انجام معاملات گردید. همین امر، ضررهای پیدرپی را برایتان به همراه خواهد داشت.
بررسی عامل شکست در بازار بورس
تمامی موارد ذکر شده نشانگر این مسئله است که روانشناسی بازار بورس، مهمترین فاکتور جهت متقاعد نمودن یا شکست دادن شما به عنوان یک سرمایهگذار در بازار است. زمانی که سرمایهگذار به طور مکرر دچار ضرر میشود ، در پی آن است که دریابد چرا چنین بازنده رقتانگیزی است. از این رو، در استراتژیهای خود دچار تردید شده و این مشکل با هر تجربه بد دیگر، بدتر خواهد شد. همین مسئله سبب میگردد که کلاً بازار بورس را برای همیشه کنار بگذارد.
البته این موضوع در رابطه با افرادی که برنامه روانشناسی مناسبی در معاملات بازار بورس را آموزش میبینند و از آن بهره میگیرند، صادق نیست. حقیقت این است که موفقیت در بورس ، نیازمند برخورداری از برنامهای مناسب و همچنین طرز فکر و روانشناسی مناسب است.
یک معاملهگر بدون داشتن طرز فکر مناسب، توانایی غلبه بر ترس خود را نداشته و دست به انجام معاملهای مبتنی بر احساساتش میزند.
علاوه بر آن، معاملهگران بدون بهرهمندی از روانشناسی بازار مناسب، به نسبت برنامه های خود موفق عمل نکرده و به جای قرارگیری در مسیر موفقیت به سمت شکست سوق پیدا میکنند.
تمرکز ذهنی و روانشناسی بازار بورس:
منظور از تمرکز ذهنی در روانشناسی بازار بورس، تنها انجام اقداماتی است که باید برای معامله خوب صورت گیرد. این کارها جهت باقی ماندن شما در بازی معاملاتی ضروری است. هنگامی که معاملهگر مرتکب خطایی شده و یا متضرر میشود، اغلب این مسأله میتواند آغاز یک مسیر مارپیچ رو به پایین باشد. همه چیز به سرعت میتواند از وضعیت بد به بدتر برسد. با داشتن احساس فشار، مرتکب اشتباهات بیشتری میشود و شاید ضررهای بیشتری را نیز متحمل گردد.
با خودتان صادق باشید
روانشناسی بازار بورس، زمانی مناسب است که صادقانه نسبت به پذیرش رویدادهایی که قبلاً رخ داده باشد، اقدام کنید. از عوامل موفقیت در بازار بورس داشتن یک برنامه مناسب است که بایستی دارای مؤلفههای زیر باشد:
- اجتناب نمودن از تمرکز بیش از اندازه بر برد/باخت و پیروی عینی از یک برنامه مشخص .
- پذیرش این مسئله که ضرر و زیان ، بخشی عادی و جدایی ناپذیر بازار بورس است.
- پذیرفتن این موضوع که معامله گر شکست ناپذیر احساسات بخشی طبیعی از زندگی به شمار میآید.
- بی طرف بودن و همچنین قضاوت نکردن در مورد خود.
- شروع آهسته اما پیوسته .
توجه به این نکته نیز اهمیت دارد که معاملات بازار بورس در محیطی که چالشهای منحصر به فردی را شامل میشود ، رخ میدهد، چالش هایی از قبیل:
- بازار قدرتمندتر از آن است که شما فکر میکنید.
- در برابر شما فرصتهای زیادی وجود دارد.
- قوانین منحصربفرد خود را داشته باشید.
- خیلی باهوش بودن کافی نیست .
نتیجه:
تمامی این فاکتورها، نشان دهنده این است که در صورت اعمال نکردن صحیح قوانین و نداشتن استراتژی معاملات ، از سرمایه گذاری موفق در بازار بورس دور میشوید. علاوه بر آن به خاطر داشته باشید که برخورداری از یک استراتژی خوب فقط بخشی از نقشه راه موفقیت در بازار بورس محسوب میگردد.
بهبود استراتژی با استفاده از
دیگر نکته حائز اهمیت این است که موفقیت در بازار بورس، هم با استراتژی مناسب و هم با برنامه روانشناسی بازار مناسب آسانتر میشود . برای ملحق شدن به معاملهگران برنده در بازار بورس باید طرز فکر مناسبی داشته باشید. یادتان باشد که احساسی عمل کردن، شما را به یک بازنده دائمی تبدیل میکند.
برای موفقیت یک سرمایه گذار بازار بورس، روانشناسی مناسب بسیار حیاتی است. روانشناسی اشتباه در معاملات بازار بورس میتواند شکست را به دنبال داشته باشد. معامله گر باید برنامه عینی داشته و به آن پایبند باشد و احساسی عمل کردن را کنار بگذارد.
فارکس یار
پنج دلیل که چرا موفقیت اولیه در بازار فارکس بدتر است از شکست اولیه است
قبل از آنکه پای خود را در آبهای فارکس وارد کنید، به شما هشدار داده شده است که از دست دادن پول بخشی از این بازی است. در واقع باید بدانید که تعداد بازندگان همواره بیشتر از برندگان هستند. با این وجود شما خودتان را با سلاح آموزش مسلح میکنید و با احتیاط کامل وارد بازار می شوید.
پس از ورود به بازار موفقیت اولیه را کسب میکنید، شما در این تجارت موفق شدید و موفقیت پشت موفقیت! چیزی که اتفاق می افتد این هست که اعتماد به نفس شما با هر موفقیت افزایش می یابد، و اعتماد به نفس یک چیز عالی است، اما اعتماد به نفس بیش از حد خوب نیست. پس از چند معامله موفق شما احساس میکنید که شکست ناپذیر هستید و این بازار آنطور که می گفته اند خطرناک نیست! و این درست همان زمانی است که مشکل آغـــاز می شود.
در اینجا 5 دلیل از مواردی که به واسطه غرور شما اتفاق می افتد آورده شده است:
-
معاملات بزرگتر انجام می دهید: شما به واسطه معاملات موفقی که داشتید پول زیادی کسب کرده اید و همین پول زیاد به شما قدرت انجام معاملات بزرگتر را می دهد. از آنجا که شما تازه وارد بازار شده اید انجام معاملات بزرگ ریسک بالایی را به حساب شما وارد میکند و .
بنابراین در ابتدای ورود به بازار بعنوان یک معامله گر تازه کار بهتر است که موفقیت های کم و محدودی داشته باشید و یا حتی از برخی معاملات زیان ده احساس خوبی کسب نکنید، زیرا همین احساسات ناخوشایند باعث میشود که به قوانین احترام بگذارید، دچار غرور نشوید، حد زیانهای خود را جابجا نکیند، ساعات معاملات خود را به دقت انتخاب نمایید و در نهایت همیشه یک تردینگ پلن همراه خود داشته باشید و به آن عمل کنید حتی اگر میلیونها دلار از بازار درآمد دارید.
جزئیات خبر
سرمایه گذاری در بورس این روزها علاقمندان فراوانی یافته است، اما بسیاری از این علاقمندان با همان آموختههایی که در محیط خانه و اجتماع فرا گرفتهاند، وارد بازار بورس شدهاند؛ غافل از اینکه معامله گری در بازار سهام از لحاظ روانشناسی بورس تفاوتهای بسیاری با محیطی که افراد معامله گر شکست ناپذیر در آن رشد یافتهاند دارد.
عقایدی که معامله گران در طول زمان در محیط خانواده و جامعه فراگرفتهاند تا به کمک آنها در اجتماع به درستی رفتار نمایند، در محیط معامله گری به صورت موانع روانشناسی بورس عمل خواهند نمود. یکی از پیامدهای آن میتواند نفروختن سهام زیانده در بورس باشد. در تمام دوره های آموزش بورس بر این مساله تاکید میشود که این شیوه در نهایت ضررهای مادی زیادی را برای معامله گران به همراه دارد.
در این مقاله سعی داریم عوامل روانشناختی سهام زیانده را طبق فهرست زیر بررسی کنیم:
نقش تربیتهای معمول اجتماعی در معامله گری سهام در بازار بورس
ارتباط خطای هدر رفته (رولف دوبلی) با معامله گری سهام در بازار بورس
پیامدهای روانشناختی عدم قبول مسولیت در بازار سهام
بررسی نقش سندروم امید واهی در نگهداشتن سهام زیانده
وابستگی احساسی به سهام در بورس
چرایی ضرر و زیان در بورس
نقش تربیتهای اجتماعی در معامله گری بازار بورس
علاقمندان به بازار بورس در شرایطی رشد یافتهاند که در بروز خلاقیتهای خود کاملا آزاد بودهاند. به همین خاطر گمان میبرند که برای موفقیت در بازار بورس فقط آموختن تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی – فاندامنتال کفایت میکند. این گروه از افراد به ندرت اطلاع دارند که در عرصهای مانند بازار چگونه در برابر سهام زیانده باید رفتار کنند.
در بازار سرمایه برخلاف محیطهای اجتماعی که در آن بزرگ شدهایم، قیمتها همیشه و در هر لحظه در حال نوسانند و فرصتهایی که افراد باید تصمیمگیری کنند بیشمار هستند. در این بازار معامله گران باید نه تنها در مورد ورود یا عدم ورود به معامله تصمیم بگیرند، بلکه در معامله گری لازم است که برای زمان ورود، مدت زمان ماندن در معامله و شرایط خروج از آن هم تصمیمگیری کنند. چون که هیچ مرجع مشخصی برای تعیین موارد ذکر شده غیر از آنچه در ذهن معامله گر است وجود ندارد.
در محیط معامله گری افراد باید برای خود قوانینی وضع کنند و خود را ملزم به رعایت آنها نمایند. این قوانین باید متفاوت از آن چیزی باشد که در تربیتهای معمول اجتماعی فرا گرفتهاند. زیرا تربیتهای معمول در بازار بورس و محیط معامله گری کارایی ندارد و افرادی که با این الگو وارد بازار شدهاند، همیشه ترس و نگرانی و ناکامی آنها را همراهی خواهد کرد. به عنوان مثال، تعریف معامله گر شکست ناپذیر حد ضرر در بورس برای خارج شدن از سهام زیانده در تربیتهای اجتماعی جایگاهی ندارد و افرادی که این مورد را بر اساس تربیتهای اجتماعی خود نادیده میگیرند، در نهایت باعث شکست خود در بازار میشوند.
ارتباط خطای هزینه (رولف دوبلی) با معامله گری سهام در بازار بورس
به جای اینکه به کسب سود در معامله فکر کنید، به انجام معامله درست در بورس فکر کنید.
رولف دوبلی نویسنده و کارآفرین سوییسی است که در کتاب هنر شفاف اندیشیدن بزرگترین خطاهای فکری را معرفی میکند و در خطای پنجم به خطای هزینه هدر رفت اشاره دارد و معتقد است برای بهتر اندیشیدن بهترست هزینههایی راکه تا امروز کردهایم فراموش کنیم.
در بازار بورس نیز اگر به جای اینکه فکر کنید که چه مقدار پول در یک معامله به دست میآورید یا از دست میدهید، فقط به انجام معامله درست فکر کنید، پول خودش هوای خودش را خواهد داشت و از دست نخواهد رفت.
عدهای از معامله گران بر این باورند که ضرر سهام زیانده آنها آنقدر بزرگ شده است که دیگر آن سهام ارزش فروختن ندارند و باید آنقدر صبر کنند تا بازار تغییر رفتار دهد و پول از دست رفته به حسابشان باز گردد. غافل از اینکه ممکن است روز به روز به زیانشان افزوده شود. به این گونه معامله گران باید گفت: اهمیتی ندارد که سهام زیانده خود را در چه قیمتی خریداری نمودهاند، بلکه مهمتر آن است که از قبل بدانند سهام زیانده خود را چه موقع بفروشند. این افراد اگر حد ضرر مناسبی را برای خود تنظیم کرده باشند، میتوانند زیانهای خود را تا حد زیادی کاهش دهند.
زیانهای بسیاری از افراد در بورس به علت عدم واکنش نسبت به وقایع بوده است. زیرا این دسته از معامله گران فقط اضافه شدن زیانهای خود را نظاره میکنند. با این رفتار هیچ واکنش مثبتی نسبت به کاهش قیمت سهام زیانده نشان نداده و فقط به پول فکر کردهاند؛ بدون اینکه برنامهای برای معاملات خود داشته باشند.
این همان خطای هزینه هدر رفته (رولف دوبلی) است که میگوید، سرمایه گذاران اغلب قربانی خطای هزینهی هدر رفتهاند. به این معنی که بیشتر مواقع تصمیمهای تجاریشان را بر اساس قیمت خرید میگیرند. به همین خاطر، پول بسیاری بابت این سهام از دست دادهاند و الان نمیتوانند این سهام زیانده را بفروشند.
این استدلال بسیار غیر منطقی است، چرا که قیمت خرید نباید هیچ نقشی داشته باشد. مهم عملکرد آینده سهام خواهد بود و به شکل طعنهآمیزی هر چه سهام زیانده ضرر بیشتری بدهد، سرمایه گذاران تمایل بیشتری برای نگه داشتن آن دارند.
پیامدهای روانشناختی عدم قبول مسئولیت در بازار سهام
قبول مسئولیت به این معناست که بپذیرید و قبول کنید که شما خودتان مسئول تمام شکستها و موفقیتهایتان هستید و بازار بورس هیچ نقشی در شکست و موفقیت شما ندارد. اگر معامله گران اعتقاد داشته باشند که در بورس، شکست در معامله و ضرر کردن اجتناب ناپذیر است و ضرر جزئی از ماهیت معامله گری است؛ در نهایت قبول مسئولیت کردهاند و ریسکهای آن را پذیرفته اند. پس معامله گر به راحتی میتواند با مدیریت سرمایه از معامله سهام زیانده خارج و به معامله بعدی خود بپردازد.
بر عکس این قضیه نیز صادق است؛ به این معنی که معامله گر ریسک و مسئولیت معامله را کامل درک نکرده و انتظار رفتار و عکسالعملهای بازار سرمایه را نداشته باشد. به عنوان مثال، هنگامی که بازار بر خلاف میل او پیش میرود، معامله گر به شدت دچار ضررهای روحی و مالی میشود. به همین خاطر، خارج شدن از معامله ای که در ضرر است و با سهام زیانده روبرو شده است برایش سخت و تا حدی غیر ممکن میشود.
بررسی نقش سندروم امید واهی در نگه داشتن سهام زیانده
سندروم امید واهی یعنی انتظارات غیر واقعبینانه از خود و رفتار سهام در بورس! گاهی معامله گران دچار این سندروم میشوند؛ به این صورت که انتظاراتی نسبت به خود و رفتار سهام ایجاد میکنند که به دور از واقعیت است. این معامله گران با تمرکز بر آرزوهای فراتر از واقعیت ، خود را از مسیر موفقیت دور میکنند و با محاسباتی خیالی به انتظارات و آرزوهایی محال وابسته میشوند.
معامله گران در بورس به دو طریق گرفتار این سندروم میشوند:
- تمایل دارند در معاملهای وارد شوند که یک شبه راه صد ساله را طی نمایند.
- آنقدر در معامله و سهام زیانده باقی میمانند به این امید که قیمت برگردد و آنها از ضرر خارج شده و به سودی افسانهای دست یابند.
ساده لوحی، میل به ثروت اندوزی و طمع ورزی از عواملی است که به سندروم امید واهی دامن میزند.
وابستگی احساسی به سهام در بورس
از دیگر مشکلات روانشناسی بازار بورس، وابستگی احساسی به سهام است که در بین سرمایه گذاران و معامله گران به شدت رایج است.
این افراد سهام زیانده را بدون توجه به روند آن و وضعیت سودآوری شرکت برای سالها نگهداری میکنند. در حالیکه میبایست روند و سودآور بودن شرکت را بررسی نمایند و تا جایی با سهام بمانند که برایشان سودآور بوده و با سهام زیانده همراه نباشند.
نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که سبد سهام و دارایی باید بر اساس اصول سرمایه گذاری باشد و نه بر اساس وابستگی احساسی.
چرایی ضرر و زیان در بورس
هرکس رفتارها و حالات فکری خاص خودش را دارد که میل زیادی به تکرار آنها دارد که با اصول معامله گری تداخل پیدا میکند و در نهایت باعث ضرر و زیان در بورس میشود. در اینجا قصد دارم به بعضی از این رفتارها و حالات فکری اشاره کنم:
راهنمای معامله در بازارهای پرنوسان
نوسانات در بازارهای مالی اجتناب ناپذیر است و معامله گران سؤالات بسیاری درباره آن می پرسند. با اینکه معامله گر شکست ناپذیر ممکن است در ابتدا انجام معاملات را دشوار سازد اما حرکت شدید قیمتها می تواند فرصت های خوبی را نیز فراهم کند. اگر قادر به کنترل احساساتی مانند طمع و ترس باشیم، لازم است که بتوانیم بر واکنش شدید قیمت نیز سرمایه گذاری کنیم.
روش های مختلفی برای تعیین زمان وقوع نوسانات بازار و استراتژی های بیشمار وجود دارد که می توانیم با استفاده از آنها سرمایه خود را حفظ کنیم یا از کاهش و افزایش نوسانات سود ببریم.
بهترین معامله گران که به مدت طولانی در بازار هستند، همیشه قوانین و استراتژی هایی دارند که با شروع غیرقابل پیش بینی واکنش قیمت، از آنها استفاده می نمایند.
معاملات بخصوص در زمان نوسانات ریسک دارد
به قسمت مورد علاقه خود بروید
نوسانات چیست؟
معامله گران معامله گر شکست ناپذیر باتجربه می دانند که ممکن است در هر نقطه و بخشی از بازارهای به هم پیوسته که ما معامله می کنیم، نوسان باشد. روند بازارهای هموار یا متراکم نیز می توانند در اثر شوک های شدید و نوسانات ناخواسته قطع شوند.
معنی "نوسان" چیست؟
نوسانات ، تمایل آماری یک بازار برای افزایش یا افت شدید در یک بازه زمانی خاص است و با انحراف استاندارد اندازه گیری می شود - یعنی اینکه مقدار یک قیمت چقدر از آنچه انتظار می رود، منحرف می شود که عموماً به معنی نوسان است.
دوره های نوسانات بازار به چه صورت است؟
وقتی نوسانات افزایش می یابد، باید شاهد تراکم گسترده ای از قیمت، حجم بالا و افزایش معاملات در یک جهت باشیم – برای مثال، هنگام صعود بازار سفارشات خرید کاهش می یابد و هنگام نزول بازار سفارشات فروش کمتر می شود. در همین زمان، معامله گران تمایل کمتری به حفظ پوزیشن های خود دارند زیرا آنها می دانند که ممکن است قیمت ها به طرز چشمگیری تغییر کند - تبدیل برندگان به بازندگان.
تحلیل عمیق تر نوسانات بازار نشان می دهد که احتمال نزول بازار وقتی نوسانات زیاد باشد، بیشتر است و در بازارهای رو به رشد نوسانات اندک رایج تر است.
چرخه بازار و روانشناسی
عوامل بسیاری وجود دارد که باعث نوسانات بازارها می شود مانند اعلامیه های حیرت انگیز بانک مرکزی، اخبار شرکت و نتایج غیرمنتظره درآمدها. با این حال آنچه همه اینها را به هم پیوند می دهد این است که واکنش ها توسط نیروهای روانی ایجاد می شود که هر معامله گر در طی یک روز معاملاتی خود تحت تاثیر آن قرار می گیرد.
در نقاط اوج بازار، معامله گران از بازده خود احساس رضایت می کنند و باور می کنند که محیط مطلوب بازار برای مدت نامعینی ادامه خواهد داشت. گویی معامله گری بهترین شغل جهان است زیرا مدیریت ریسک و انتخاب برندگان آسان به نظر می رسد. به عبارت دیگر، خشنودی از خود در آن تعبیه شده است و هیچ پرچم قرمزی برای هشدار وجود ندارد.
مراحل احساسی روند نزولی مانند تلنگری به بازار است. حالت انکار می تواند به سرعت به اضطراب تبدیل شود. قبل از آنكه حس وحشتناک ناامیدی به تسلیم تبدیل شود، با از بین رفتن اطمینان، برنامه ها و استراتژی ها تغییر می كنند یا حتی فراموش می شوند زیرا ترس غالب می شود.
در این دوره اخیر، معامله گران به نقطه شکست خود می رسند. درد فقط با فشار دادن دکمه فروش تسکین می یابد و اغلب ناتوانی در تفکر منطقی وجود دارد. در این نقطه باید طبق گفته کلاسیک "وقتی دیگران حریص شده اند، بترس و وقتی دیگران می ترسند، حریص باش" رفتار نمود که یک جمله معروف ازسرمایه گذار افسانه ای "وارن بافت" است. دست های قوی در این مرحله مشغول انباشتن می شوند، در حالی که دستان ضعیف هنوز در حال نقد کردن قرار دارند.
ترس و طمع دو ماده اصلی هستند که نوسانات را تغذیه می کنند. آنها مبانی اصلی واکنش قیمتها هنگام افزایش نوسانات هستند و در هر بازه زمانی ممکن است رخ دهند. اسکالپرها و معامله گران روزانه و معامله گران نوسان گیر همه این دو حالت را تجربه می کنند.
فراز و نشیب احساسی در معاملات و سرمایه گذاری را هر معامله گر باید تحمل کند تا به ثبات برسد.
چگونه می توان نوسانات را اندازه گرفت؟
همانطور که می دانیم نوسانات، تغییرات کلی قیمت را در مدت زمان مشخصی اندازه گیری می کند. روش های متعددی وجود دارد که معامله گران می توانند این حرکات را اندازه گیری کنند. یکی از مشهورترین آنها شاخص نوسانات یا VIX است.
معنی "نوسان" چیست؟
شاخص VIX انتظارات بازار از نوسانات شاخص S&P 500 را در 30 روز آینده اندازه گیری می کند. با محاسبه قیمت ها در آپشن، افزایش VIX بیشتر شدن نوسانات بازار سهام را نشان می دهد، در حالی که کاهش آن نشان دهنده دوره کمتر شدن نوسانات است. به زبان ساده - وقتی VIX بالا می رود، شاخص S&P 500 سقوط می کند و این بدان معنی است که باید زمان خوبی برای خرید سهام باشد.
گفته می شود که رقم زیر 12 کم معامله گر شکست ناپذیر است، در حالی که سطح بالاتر از رقم 20، زیاد تلقی می شود. رکورد آن قله تاریخی 89.5 است که در سال 2008 رخ داد. مقایسه سطح واقعی VIX با مواردی که انتظار می رود می تواند در تشخیص اینکه آیا VIX "بالا" یا "پایین" است مفید باشد. همچنین می تواند نشانه های واضح تری از آنچه بازار در مورد معامله گر شکست ناپذیر نوسانات احتمالی آینده پیش بینی می کند، ارائه دهد.
شاخص های مشابه دیگری در بازار اوراق بهادار و ارز وجود دارد که در اندازه گیری نوسانات نیز بسیار مفید است.
شاخص ترس و طمع
VIX در یکی از فشارسنجهای دیگر که به طور گسترده دنبال می شود، گنجانده شده است که به عنوان شاخص ترس و طمع شناخته می شود. در اینجا CNN با در نظر گرفتن میانگین وزنی برابر از هفت عامل مختلف، احساسات سرمایه گذار را بررسی می کند.
این شاخص در مقیاس صفر تا 100 - ترس شدید و طمع شدید - اندازه گیری می شود و رقم 50 احساس خنثی تلقی می شود. این شاخص هنگامی که ترس در اوج خود قرار دارد، به زنگ خطر تبدیل می شود.
تاریخ نشان می دهد که این شاخص می تواند راهنمای موثقی برای یافتن نقاط عطف در بازار سهام باشد. به عنوان مثال در جریان سقوط برادران لمان طی GFC در سپتامبر 2008، این شاخص به قعر 12 نزول یافت. سه سال بعد به سطح 90 رسید زیرا بازارهای جهانی سهام پس از دور نهایی برنامه خرید دارایی فدرال - QE4 - به شدت صعود کردند.
نوسانات ضمنی
اگر بخواهیم بیشتر در مورد نوسانات خاص قیمت در مورد یک بازار خاص کاوش کنیم، ارزش آن را دارد که به نوسانات ضمنی و تحقق یافته توجه کنیم. نوسانات ضمنی نشان دهنده قیمت فعلی بازار بر اساس انتظار آن برای حرکت در طی یک دوره زمانی خاص است. این رقم آینده نگر به یک معامله گر اجازه می دهد تا میزان نوسانات آینده بازار را پیش بینی کند. به عنوان مثال حرکت ضمنی و تراکم یک جفت ارز با میزان قابل توجهی از اطمینان. این برای محاسبه مسافت حد ضرر و اندازه پوزیشن بسیار مفید است.
نوسانات تحقق یافته
حرکت واقعی قیمت ها که در طی یک دوره تاریخی مشخص اتفاق می افتد. اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال مانند میانگین دامنه واقعی (ATR) و نوارهای بولینگر می توانند در مشخص کردن آن به ما کمک کنند. ATR نشان می دهد که یک دارایی به طور متوسط طی یک بازه زمانی مشخص چقدر حرکت می کند.سیگنالهای نزول ATR، دامنه قیمت ها را نشان می دهد که یعنی نوسانات رو به کاهش است. افزایش ATR به رشد نوسانات اشاره دارد.
نوارهای بولینگر کاهش و افزایش نوسانات را نمایش می دهد و مانند سطوح ساپورت و مقاومت پویا عمل می کنند و می توانند سیگنال هایی را برای شرایط اشباع از خرید یا فروش نشان دهند. وقتی نوسانات زیاد می شود، نوارها پهن می شوند و هنگام کاهش نوسانات، باریک می شوند.
5 نکته عملی برای معامله در بازارهای پرنوسان
معامله گری یک معامله گر شکست ناپذیر شغل پرریسک است - در اصل شما می توانید ریسک خود را در هر پوزیشنی که دارید، به طور مداوم در طول روز کنترل کنید و یا خطر احتمالی پوزیشن های جدید را محاسبه کنید. بهتر است نگاهی به پنج اصل بیندازیم که یک معامله گر هنگام افزایش نوسانات باید از آنها استفاده کند:
1 مدیریت ریسک - ریسک هر معامله را درک کنید. اگر با دانستن همه نقاط ورودی و خروجی ممکن، بازده مورد انتظار هر معامله را بدانید، مجبور می شوید معاملات خود را بطور منظم تجسم و مقایسه کنید. معامله گر باید دائماً به یقین نسبت به ریسک احترام بگذارد. معنای عمومی آن این است که در مواقع افزایش نوسانات، لوریج و سایز پوزیشن خود را کاهش دهید.
2 انواع سفارش - همیشه از حد ضرر (stop loss) استفاده نمائید زیرا قبل از ورود به یک معامله، میزان دقیق ریسک آن را می دانید. به خاطر داشته باشید "این پولی نیست که شما را تبدیل به یک معامله گر برنده می کند. این پولی است که شما از دست نمی دهید." اگر از میانگین های متحرک برای تعیین سطوح استفاده می کنید، در نظر بگیرید که هنگام زیاد بودن نوسانات از میانگین های طولانی مدت استفاده کنید تا احتمال تریگر شدن سفارش شما با یک جهش ناگهانی کاهش یابد.
همچنین می توانید از سفارشات محدود (limit) استفاده کنید که با خرید کمی بالاتر از قیمت بازار، ریسک شما را کاهش می دهد. در واقع شما منتظر می شوید تا بازار کمی رشد کند، این بدان معناست که شما در جهت روند خرید می کنید نه خلاف جهت.
سفارشات حد سود (Take profit limit) نیز به همان اندازه مهم هستند - معامله گران موفق احتمال صعود و حد قیمتی را که از روند صعودی خارج خواهند شد را در معاملات خود می دانند. این امر احتمال معامله احساسی را از بین می برد که مهمتر از محدود کردن صعود شماست - در صورت دریافت سیگنال های جدید، همیشه می توانید دوباره وارد معامله شوید.
3 تعهد و پایبندی به اجرای به برنامه خود - شما باید یک استراتژی خوب و تعریف شده داشته باشید که در همه شرایط بازار آزمایش کرده اید. این بدان معناست که شما به صورت ناگهانی وارد بازارهای پرنوسان نخواهید شد و قوانین از پیش تعریف شده خود را بی درنگ نادیده نخواهید گرفت. همچنین یک معامله گر آگاه باید در مورد رویدادهای فاندامنتال پرریسک مانند جلسات بانک مرکزی و انتشار درآمدها که از لحاظ تاریخی حوادثی با نوسان بالا هستند، دستورالعمل هایی داشته باشد.
4 کنترل احساسات - بازارهای پرنوسان می توانند معامله گران را تحت تأثیر قرار دهند تا به سرعت برنامه ها و صبر خود را رها کنند. هرگز اجازه ندهید که آرزوها - که به عنوان تمایل به تأیید شناخته می شود - تفکر شما را از بین ببرید. شما باید این نظم را داشته باشید که شواهد را بپذیرید و واکنش ناگهانی نشان ندهید. به طور مشابه، معامله گران معمولاً هنگام تصمیم گیری های فوری، به بازده های اخیر نگاه می کنند – تمایل به تازه ها - که باعث می شود به طور بالقوه عملکرد خود را تعقیب کنند.
5 آموزش- مهم نیست که معامله گر ممکن است تا چه اندازه با تجربه باشد، همیشه جای پیشرفت وجود دارد. این بدان معناست که وقتی کار دشوار می شود و یا انجام معاملات آسان به نظر می رسد، تمرینات خود را به طور کامل انجام دهید. فرآیند بازنگری های شما نیز همیشگی است و چشم پوشی ممکن نیست.
بازی احتمالات در معامله گری
وقتی صحبت از مقوله ی احتمالات می شود، اکثر ما به یاد مثال پرتاب سکه می افتیم که ۵۰ درصد احتمال دارد شیر و ۵۰ درصد احتمال دارد خط بیاید. آیا می توان مقوله ای، به سادگی پرتاب سکه را به طور موثری بر بازار بورس هم اعمال کرد؟
این کار دست کم می تواند به طرق مختلف ابزاری برای ورود به بازار ها را در اختیارمان بگذارد. البته باید این نکته را به خاطر داشته باشیم که برداشت و تصورات نادرست یک معامله گر درباره ی مقوله ی احتمالات می تواند دلیل اصلی ضررهای وی در بازار باشد!
مقاله ی حاضر مقدمه ای درباره ی احتمالات در معامله گری و بخشی جدایی ناپذیر از نظام مالی، یعنی مقوله ی آمار، است که عموما نادیده گرفته شده است.
از واژه ی آمار نترسید؛ در این مقاله سعی می کنیم نکات لازم را به زبان ساده و به دور از اعداد و فرمول های زیاد توضیح دهیم…
درک فلسفه پرتاب سکه
در یک بازه ی زمانی کوتاه مدت هر اتفاقی ممکن است روی دهد. به همین دلیل است که می توان قیاس پرتاب سکه را در مورد بازار سهام هم به کار برد.
فرض کنید که قیمت یک سهم می تواند به همان راحتی که بالا می رود، پایین بیاید. با این حساب، احتمال کسب سود در یک معامله ۵۰درصد خواهد بود. با اینکه امیدواریم امروزه کسی در بازه های زمانی کوتاه مدت معاملات تصادفی انجام ندهد، کار را با این سناریو شروع می کنیم: اگر مانند مثال سکه، احتمال کسب سود با احتمال ضرر در یک معامله برابر باشد، آیا با وقوع متوالی چند سود یا ضرر، می توانیم نتایج آتی را پیش بینی کنیم؟
خیر. بر اساس معاملات تصادفی این کار امکان پذیر نیست؛ این تصور، اشتباهی رایج است و در هر معامله، صرف نظر از نتایج قبلی، احتمال سود یا ضرر ما ۵۰ درصد خواهد بود نه بیشتر!
تکرار و توالی، یعنی وقوع نتایج مشابه پشت سر هم در رخدادهایی با احتمال وقوع ۵۰/۵۰ پیش می آید. در ادامه جدولی را مشاهده می کنید که احتمالات وقوع چنین تکرارهایی را نشان می دهد.
رخداد
احتمال ٪
درست اینجاست که ما با مشکل مواجه می شویم. فرض کنید ما تا کنون پنج معامله متوالی سودده داشته ایم. طبق جدول بالا، که احتمال درست یا اشتباه بودن تصمیم ما طی پنج مورد متوالی بر اساس احتمال ۵۰ درصدی را نشان می دهد، ما تا اینجای کار واقعا بر احتمالات پیروز شده ایم.
مطابق جدول، احتمال کسب سود در ششمین معامله خیلی کم است اما در عمل، اصلا اینطور نیست؛ احتمال موفقیت ما کماکان ۵۰ درصد است نه بیشتر! مردم با عدم درک این موضوع میلیون ها تومان پول بی زبان را در بازار بورس از دست می دهند و ضرر می کنند؛ دلیلش هم اینست که احتمالاتی که در جدول می بینید، بر اساس رخدادهای آتی نامشخص و احتمال وقوع آنها محاسبه شده اند.
وقتی که ۵ بار پشت سر هم موفق به کسب سود می شویم، آن معاملات دیگر نامشخص نیستند. در نتیجه، معامله ی بعدی ما یک توالی جدید را می سازد و ما هر بار باید از بالای جدول شروع کنیم؛ که این یعنی احتمال کسب سود در هر معامله ای ۵۰ درصد است!
دلیل اهمیت زیاد این موضوع اینست که اغلب، وقتی معامله گران وارد بازار می شوند، اشتباها یک رشته از سود یا ضررهای متوالی شان را به مهارت یا عدم مهارتشان ربط می دهند که درست نیست.
فرقی نمی کند با معامله گری روبرو باشیم که در کوتاه مدت معاملات متعددی انجام می دهد یا اینکه با سرمایه معامله گر شکست ناپذیر گذاری مواجه باشیم که افق بلند مدتی دارد و به چند معامله محدود در طی سال اکتفا می کند؛ در هر دو صورت باید بدانیم که نتایج معاملات آنها باید به طُرق متفاوتی تحلیل شوند تا بفهمیم آیا آن معامله گران صرفا شانس آورده اند یا مهارتشان دلیل اصلی موفقیتشان بوده است. هر چند در اینجا تصمیم ندارم بحث های پیچیده ی آمار و احتمالات را برایتان باز کنم اما یادمان باشد که در همه اوقات می توان از آمار بهره جست.
نتایج بلند مدت
مثال بالا، معامله ای با احتمال موفقیت یا شکست ۵۰ درصدی در یک بازه ی زمانی کوتاه مدت را نشان داد. اما ایا می توان چنین مثالی را در مورد معاملات بلند مدت هم به کار برد؟
این کار تا حدی ممکن است؛ معامله گری که با افق بلند مدت اقدام به خرید می کند، معاملات محدود تری انجام خواهد داد و در نتیجه، ما به زمان بیشتری برای گردآوری داده ها از معاملات نیاز خواهیم داشت تا بفهمیم دلیل موفقیت وی صرفا شانس یا مهارت های وی بوده است.
ممکن است معامله گری که با دید کوتاه مدت فعالیت می کند، در هفته ۳۰ معامله انجام دهد و به مدت دو سال به صورت ماهانه شاهد سود باشد. آیا چنین معامله گری با مهارت های خود توانسته است بر احتمالات فایق آید؟
با در نظر گرفتن احتمال وقوع و تکرار ۲۴ ماه پرسود (که تقریبا غیرممکن به نظر می آید) می توان مهارت وی را دلیل موفقیتش دانست.
سرمایه گذاری که با دید بلند مدت طی دو سال گذشته اقدام به انجام ۳ معامله کرده است که منجر به کسب سود شده است را چطور ارزیابی می کنید؟ آیا دلیل موفقیت های این معامله گر هم مهارت های وی بوده است؟
الزاما اینطور نیست. در حال حاضر، این معامله گر ۳ بار پشت سر هم موفق شده است ولی با توجه به مقوله ی احتمالات تصادفی، می دانیم کسب چنین نتیجه ای آن چنان دور از دسترس نبوده است!
نکته مهم اینست که مهارت صرفا در تصمیمات کوتاه مدت منعکس نمی شود (تعریف کوتاه مدت با توجه به استراتژی معامله گری از یک روز تا یک سال متغیر است) ؛ بلکه می توان آن را در بلند مدت نیز تشخیص داد.معامله گر شکست ناپذیر
ما فقط به داده های کافی نیاز داریم تا بفهمیم آیا یک استراتژی به اندازه کافی جهت غلبه بر احتمالات تصادفی قدرت داشته است یا خیر. اما حتی با وجود داشتن چنین داده هایی باید بخاطر داشته باشیم که بازه یک ماهه و یک ساله ای که معاملات در آنها انجام می شوند هم مانند هر معامله ای یک رخداد و رویداد تلقی می شوند!
اکیدا توصیه می کنم مطلب: چطور مطمئن شویم که معاملاتم سودده خواهد بود؟ را مطالعه کنید تا پی به ماهیت تصادفی نتایج معاملات ببرید!
معامله گری که طی هفته ۳۰ معامله انجام داده است، به دفعات قابل توجهی بر احتمالات روزانه و ماهانه غلبه کرده است. اثبات موفقیت یک استراتژی ظرف چند سال می تواند تمامی تردید ها درباره ی وجود شانس در معاملات را از بین ببرد.
اثبات سودآوری استراتژی معاملاتی معامله گری که دیدگاهی بلند مدت دارد و معاملاتش بیش از یک سال به طول می انجامد، در بازه ی زمانی بلند مدت تر و تحت شرایط بازار، به چند سال زمان نیازد دارد.
وقتی که ما تمامی چارچوب های زمانی و شرایط بازار را لحاظ می کنیم، می توانیم بفهمیم چگونه در تمامی چارچوب های زمانی سود کنیم و چگونه احتمالات را به نفع خودمان به پیش ببریم و به احتمال برد بالاتر از ۵۰درصد دست پیدا کنیم. البته باید بگویم که اگر میزان سود کسب شده از میزان ضرر یبشتر باشد، کسب سود در کمتر از ۵۰ درصد اوقات، دیگر خللی در روند معاملاتی معامله گر ایجاد نخواهد کرد.
معامله گران موفق چطور پول در می آورند؟
همه می دانیم که کسب سود در بازارها بر اساس وقوع چند برد متوالی و شانسی نیست. اما سوال اینست که ما چطور می توانیم از احتمالات به نفع خودمان بهره ببریم؟ کسب سود از دو تفکر و برداشت عمده ناشی می شود:
- مورد اول به کسب سود در تمامی چارچوب های زمانی یا حد اقل تعداد بردهای بیشتر اشاره دارد که در بالا بدان اشاره شد.
- برداشت دوم، به وجود روند در بازارها اشاره می کند که منجر به فاصله گرفتن رفتار بازار از مثال پرتاب سکه یا همان قمار و معاملات شانسی می شود.
قیمت های سهم طی دوره هایی تمایل به سمت و سوی معامله گر شکست ناپذیر خاصی دارند و بازار مکررا شاهد وقوع چنین روند ها و تمایلاتی بوده است. این امر برای افرادی که با علم آمار آشنا هستند، نشان دهنده ی وجود روندهای قیمتی در سهم است.
به این ترتیب، ما با یک منحنی احتمالات مواجه خواهیم بود که البته همانند منحنی زنگوله ای، شکل قرینه ای ندارد و به سمت و سویی بیشتر از نقطه ی میانه متمایل است؛ این یعنی معامله گران می توانند در صورت استفاده از روند ها حتی در یک چارچوب زمانی بسیار کوتاه مدت هم به صورت مستمر سود کنند.
مَخلصِ کلام
اگر روندها واقعا وجود دارند، و ما (به علت تاثیرگذاری تعصب و گرایش در آن معاملات که خود را در روند نشان خواهند داد،) دیگر نتوانیم به صورت تصادفی به نمونه گیری از داده ها بپردازیم، چرا مثال شانس ۵۰ درصدی که در بالا بیان شد، کماکان مفید خواهد بود؟
دلیل این امر با ارزش بودن درس ها و نکاتیست که می آموزیم. یک معامله گر نباید صرفا به دلیل کسب سود در چند دوره متوالی – که ممکن است ناشی از مهارت های وی هم نباشند، میزان خرید خود را افزایش دهد یا ریسک بیشتری را متحمل شود. همچنین او نباید میزان خرید خود را بعد از تجربه ی یک روند طولانی کسب سود، کاهش دهد.
این اطلاعات می تواند خبر خوبی برای معامله گران تازه کار باشد زیرا به آنها نشان می دهد که شاید دلیل ضرر آنها به ایراد یا مشکلی در سیستم معاملاتیشان برنگردد (یا اینکه دریابند معامله گر شکست ناپذیر سیستمشان صرفا به اصلاحاتی نیاز داشته باشد) و آنها فقط شاهد وقوع و تکرار نتایج بد هستند.
البته این خبر می تواند افرادی که اخیرا مدام سود کرده اند را کمی نگران کند و منجر به بازبینی مکرر استراتژی هایشان به منظور حفظ روند کسب سودشان شود؛ هر چند این نکته برخی اساتید تازه به دوران رسیده را نیز به چالش می کشد!
همچنین، این اطلاعات می تواند در تحلیلِ سودِ صندوق های سرمایه گذاری به سرمایه گذاران کمک کند. نتایج معاملاتی منتشر شده اغلب نشان دهنده ی سود های متغیر در بازه های زمانی می باشند؛ بالابردن اطلاعات آماری می تواند در درک اینکه آیا روند کسب سود ادامه خواهد یافت یا اینکه صرفا تصادفی بوده است به ما کمک کنند.
دیدگاه شما