نسبت های فیبوناچی + نحوه عملکرد
نسبت های فیبوناچی در بین معامله گران تکنیکال رایج است. آنها بر اساس اعداد کلیدی تعیین شده توسط ریاضیدان لئوناردو فیبوناچی در قرن سیزدهم است. ترتیب اعداد فیبوناچی به اندازه روابط ریاضی که به صورت نسبت بین اعداد موجود در سری بیان میشود، مهم نیست.
در تجزیه و تحلیل فنی، یک اصلاح فیبوناچی با گرفتن دو نقطه افراطی (معمولاً یک قله و یک نورد) در نمودار سهام و تقسیم فاصله عمودی بر نسبتهای کلیدی فیبوناچی ۲۳.۶، ، ۳۸.۲، ، ۵۰، ، ۶۱.۸ and و ۱۰۰٪
پس از مشخص شدن این سطوح، خطوط افقی ترسیم شده و برای شناسایی سطوح احتمالی حمایت و مقاومت استفاده میشود.
نکات کلیدی نسبت های فیبوناچی
- نسبت های فیبوناچی ابزارهای محبوبی هستند که معامله گران میتوانند از آنها برای ترسیم خطوط حمایت، شناسایی سطوح مقاومت، ثبت سفارشات توقف ضرر و تعیین قیمتهای هدف استفاده کنند.
- اصلاح فیبوناچی با گرفتن دو نقطه افراطی در نمودار سهام و تقسیم فاصله عمودی بر نسبتهای کلیدی فیبوناچی ۲۳.۶٪، ۳۸.۲٪، ۵۰٪، ۶۱.۸٪ و ۱۰۰٪ ایجاد میشود.
- عقب نشینیهای فیبوناچی از معایب مشابه سایر ابزارهای معاملاتی جهانی رنج میبرند، بنابراین بهتر است از آنها در کنار سایر شاخصها استفاده شود.
نحوه عملکرد نسبتهای فیبوناچی
قبل از اینکه بفهمیم چرا این نسبتها انتخاب شدهاند، بیایید سری اعداد فیبوناچی را مرور کنیم.
دنباله اعداد فیبوناچی به شرح زیر است: ۰.۱، ۱.۲، ۳.۵، ۸.۱۳، ۲۱.۳۴، ۵۵.۸۹، ۱۴۴ و غیره. شرایط، و دنباله بینهایت ادامه دارد. یکی از ویژگیهای قابل توجه این دنباله عددی، این است که هر عدد تقریباً ۱.۶۱۸ برابر بیشتر از عدد قبلی است. این رابطه مشترک بین هر عدد در سری، پایه نسبتهایی است که معامله گران فنی برای تعیین سطوح اصلاح استفاده میکنند.
نسبت کلیدی فیبوناچی ۶۱.۸ با تقسیم یک عدد در سری به عدد بعدی بدست میآید. به عنوان مثال، ۲۱ تقسیم بر ۳۴ برابر ۰.۶۱۷۶ و ۵۵ تقسیم بر ۸۹ برابر با ۰.۶۱۷۹۸ است.
نسبت ۳۸.۲٪ با تقسیم یک عدد در سری به عددی که در دو نقطه سمت راست قرار دارد، کشف میشود. به عنوان مثال، ۵۵ تقسیم بر ۱۴۴ برابر تقریبا ۰.۳۸۱۹۴ است.
نسیت های فیبوناچی و پیش بینی قیمت سهام
به دلایل نامعلوم، به نظر میرسد که این نسبتهای فیبوناچی درست در طبیعت در بازار سهام نقش دارند. معامله گران تکنیکال سعی میکنند از آنها برای تعیین نقاط بحرانی استفاده کنند که در آن، احتمال حرکت لحظهای قیمت دارایی معکوس است.
ابزارهای بازگردانی فیبوناچی از همه ابزارهای تجاری فیبوناچی بیشترین استفاده را دارند. این امر تا حدی به دلیل سادگی نسبی آنها و تا حدی به دلیل کاربرد آنها در تقریباً هر ابزار تجاری است. از آنها میتوان برای ترسیم خطوط حمایت ، شناسایی سطوح مقاومت، ثبت سفارشات توقف ضرر و تعیین قیمتهای هدف استفاده کرد. نسبتهای فیبوناچی حتی میتوانند به عنوان یک مکانیسم اصلی در استراتژی معاملات ضد روند عمل کنند.
سطوح اصلاح فیبوناچی خطوط افقی هستند که محل احتمالی سطوح حمایت و مقاومت را نشان میدهند. هر سطح با یکی از نسبتها یا درصدهای بالا مرتبط است. این نشان میدهد که قیمت تا چه حد از حرکت قبلی عقب افتاده است. به احتمال زیاد جهت گیری روند قبلی ادامه خواهد داشت. با این حال، قیمت دارایی معمولاً قبل از وقوع آن به یکی از نسبتهای ذکر شده در بالا باز میگردد.
نمودار زیر نحوه ظاهر شدن فیبوناچی را نشان میدهد. اکثر سیستم عاملهای تجاری مدرن حاوی ابزاری هستند که به طور خودکار خطوط افقی را ترسیم میکند. توجه کنید که چگونه قیمت با نزدیک شدن به سطح حمایت و مقاومت تغییر مسیر میدهد.
علاوه بر نسبتهایی که در بالا توضیح داده شد، بسیاری از معامله گران نیز از سطح ۵۰ استفاده میکنند.
سطح بازسازی ۵۰٪ در واقع نسبت فیبوناچی نیست. با این حال، معامله گران اغلب از آن به دلیل تمایل قیمت داراییها برای ادامه در جهت خاصی پس از ۵۰ درصد بازسازی استفاده میکنند.
مزایا و معایب نسبت های فیبوناچی
علیرغم محبوبیت استفاده از نسبت های فیبوناچی، ابزارها دارای معایب مفهومی و فنی هستند که معامله گران هنگام استفاده از آنها باید از آنها آگاه باشند.
استفاده از نسبت های فیبوناچی ذهنی است. معامله گران ممکن است از این شاخص فنی به روشهای مختلف استفاده کنند. آن دسته از معامله گران که با استفاده از اصلاح فیبوناچی سود میبرند، اثربخشی آن را تأیید میکنند. در عین حال، کسانی که پول از دست میدهند، آن را غیرقابل اعتماد می خوانند.
اصل اساسی هر ابزار فیبوناچی یک ناهنجاری عددی است که در هیچ اثبات منطقی پایه گذاری نشده است. نسبت ها ، اعداد صحیح ، دنباله ها و فرمول های حاصل از دنباله فیبوناچی تنها محصول یک فرایند ریاضی هستند. این امر باعث نمی شود که تجارت فیبوناچی ذاتاً غیرقابل اعتماد باشد. با این حال ، ممکن است برای معامله گران که می خواهند منطق پشت استراتژی را درک کنند ناراحت کننده باشد.
علاوه بر این ، یک استراتژی اصلاح فیبوناچی تنها می تواند به اصلاحات احتمالی ، معکوس ها و جهش های متقابل روند اشاره کند. این سیستم برای تأیید سایر شاخص ها تلاش می کند و سیگنال های قوی یا ضعیفی را که به راحتی قابل تشخیص هستند ارائه نمی دهد.
خط پایانی
ابزارهای معاملاتی فیبوناچی از مشکلات مشابه سایر استراتژی های تجارت جهانی مانند نظریه موج الیوت رنج می برند. با این وجود ، بسیاری از معامله گران با استفاده از نسبت های فیبوناچی و عقب نشینی برای انجام معاملات در روند قیمت بلند مدت ، موفق می شوند. اصلاح فیبوناچی زمانی که در کنار سایر شاخص ها یا سیگنال های فنی استفاده شود ، حتی می تواند قوی تر شود.
بدون ریسک با پول نقد مجازی رقابت کنید
مهارت های تجاری خود را با آزمایش کنید. با هزاران معامله گر رقابت کنید و راه خود را به سمت بالا تغییر دهید! قبل از شروع به خطر انداختن پول خود ، معاملات خود را در یک محیط مجازی انجام دهید. و آموزش های خود را زیر نظر متخصصان این حوزه انجام دهید.به شما پیشنهاد میکنیم برای اینکه به یک تریدر و یا هولدر قدرتمند در زمینه ارزهای دیجیتال تبدیل شوید، دوره هوش ارز دیجیتال محمد فاموریان را از دست ندهید.
مهمان سردبیر: دو رویکرد پیشبرد تکامل سیاستهای نوآوری کشور
مهمان سردبیر: دو رویکرد پیشبرد تکامل سیاستهای نوآوری کشور در طول نیم قرن اخیر و به ویژه پس از انقلاب اسلامی، بر پایه سرمایهگذاریها و تلاشهای انجامشده در حوزه آموزش عالی و پژوهش، مسیر رشد علمی کشور رو به تکامل بوده و ظرفیتهای بالقوه توسعه مبتنی بر دانش و فناوری تا حدودی فراهم شده؛ اما شواهد عینی، بیانگر لزوم تمرکز بیشتر سیاستهای این حوزه بر نوآوری و اثرات اقتصادی است و نیاز داریم که به نسل جدیدی از طراحی سیاستی در حوزه علم، فناوری و نوآوری وارد شویم. این مسیر تکاملی در حوزه سیاستها و قوانین و مقررات را کشورهای پیشرفته و صنعتی نظیر انگلستان از اواخر قرن 15، ایالات متحده آمریکا از اواخر قرن 18، آلمان از اواسط قرن 19 و ژاپن از اواخر قرن 19 آغاز نموده و توسعه آنها تا حد زیادی مرهون سیاستگذاریهای صنعتی یا به تعبیری قوانین و مقررات مرتبط با توسعه فناوری و نوآوری است. در ایران نیز مسیر تکاملی قوانین و مقررات از تمرکز بر سیاستهای آموزش و توسعه علمی به سمت تمرکز بر توسعه فناوری و نوآوری حرکت کرده است. اسناد سیاستی و بالادستی متعددی نظیر نقشه جامع علمی کشور، سیاستهای کلی علم و فناوری، سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی و سیاستهای کلی برنامههای پنج ساله توسعه کشور و قوانین و مقررات اجرایی مختلف همچون قانون حداکثر استفاده از توان داخلی، قانون حمایت از شرکتها و مؤسسات دانشبنیان، قانون برنامه ششم توسعه، قانون رفع موانع تولید رقابتپذیر و قانون حمایت از سرمایهگذاری خارجی و امثال آنها، تا حدودی این تکامل را نشان داده و تصویری شفاف از اهداف توسعه علم و فناوری کشور ارائه نمودهاند. اما با وجود سابقه طولانی در تدوین و اجرای برنامههای سیاستی، مواردی مانند تعدد قوانین و مقررات کاملاً افقی، عدم انسجام قوانین ویژه علم و فناوری با سایر قوانین کشور، نبود توازن و تعادل بین سیاستهای سمت عرضه و سیاستهای طرف تقاضای فناوری، عدم تدوین برنامههای اجرایی مشخص در راستای تحقق اهداف سیاستهای کلان کشور و عدم توجه به ابعاد کامل مسائلی نظیر توسعه اقتصاد دانشبنیان، همگی از مصادیقی است که اثربخشی این سیاستها را کاهش داده است. بر اساس تجارب کشورهای پیشرو حوزه فناوری و نوآوری، میتوان دو رویکرد تأثیرگذار در افزایش اثربخشی سیاستها را شناسایی کرد که باید در طراحی سیاستهای نسل دوم جهش علم، فناوری و نوآوری به آنها توجه داشت: اول اینکه تجربه کشورهای پیشرفته، مملو از نمونههایی است که نشانگر حرکت از سیاستهای افقی به سمت "توسعه نظامهای تنظیمگری (رگولاتوری) بخشی" است. به عنوان نمونه تجربه توسعه فناوری ارتباطات و اطلاعات چین نشان میدهد که سیاستگذاران با اهرم کردن بازار داخلی و شناخت دقیق از زنجیره ارزش بخشهای هدف، دقیقاً مشخص کردهاند که کدام بخشها باید در داخل کشور و بهرهگیری از نیروی انسانی و مشارکت شرکتهای بومی تولید شود. چالش اصلی تدوین قوانین و مقررات اثربخش برای توسعه اقتصاد دانشبنیان در کشور نیز به همین موضوع باز میگردد. بدنه اصلی اقتصاد کشور در بخشها و صنایع مختلف که بیشترین سهم از تولید ناخالص ملی را دارند سیاست مناسب و مشخصی برای ارتقاء فناوری در حوزه خود ندارند. نظام رگولاتوری بخشهای مختلف برای توسعه فناوری و نوآوری آماده نیست و هنوز بخشهای اصلی اقتصاد کشور خود را بیشتر مسئول ارائه خدمت میدانند تا توسعه فناوری و توان داخلی. اگر چه دانش انباشتشده که بیشتر از طریق یادگیری حین انجام کار در بخشهای مختلف صنعتی و اقتصادی کشور ایجاد شده ظرفیت جذب لازم برای توسعه فناوری و نوآوری را فراهم نموده اما تنظیمگری نامناسب در بخشها نه تنها امکان توسعه فناوری در قسمتهای مهم زنجیره ارزش را فراهم نکرده بلکه حتی در بیشتر موارد، شناخت درست و مناسبی از این توانمندیها و نقاط مهم زنجیره ارزش بخش در دستگاههای اجرایی کشور وجود ندارد. در واقع عامل اصلی اجرا نشدن قوانینی نظیر حداکثر استفاده از توان داخل نیز به این موضوع برمیگردد که دستگاههای بخشی بیشتر خود را مسئول اجرای به موقع پروژهها دانسته و دغدغه توسعه توانمندی نداشتهاند و یا اصلاً اهداف مشخص و از پیش تعیینشدهای برای اینکه در هر پروژه چه بخشی از توان فنی و مهندسی کشور میتواند در زنجیره ارزش ارتقاء یابد وجود نداشته است. دومین نکته قابل مشاهده از تکامل مقرراتگذاری در حوزه فناوری و نوآوری کشورهای پیشرفته "تعریف برنامههای ویژه به جای قوانین مکرر" است. لازمه این موضوع نیز تعریف نهادی مسئول برای اجرای برنامههای مشخص سیاستی است که میتواند از بین نهادهای موجود انتخاب و یا به صورتی نهادی جدید تأسیس شود. متأسفانه تبدیل اهداف سیاستی به مصوبات قانونی و یا مقررات هیأت وزیران و ابلاغ آن به دستگاههای دیوانسالار و مفروض نمودن اجرایی شدن آنها در این نظام لَخت، یکی از موانع و چالشهای اساسی در این خصوص است. به عنوان نمونه مؤسسه Bpifrance که نهاد مسئول تأمین مالی نوآوری در فرانسه است فارغ از تکامل ساختاری خود از زمان تأسیس، در پنج برنامه عملیاتی بیش از 208 طرح مشخص (دارای تعریف شفاف هدف، ذینفعان و فرآیندهای ارزیابی، تخصیص، کنترل و نظارت) را طراحی و اجرا نموده است. علاوه بر این برنامههایی نظیر Innobiz کره جنوبی و SBIR و STTR ایالات متحده آمریکا که برای حمایت از شرکتهای کوچک و متوسط است تنها نمونههایی کوچک از این تغییر رویکرد است. در داخل کشور نیز نمونه این تکامل را میتوان در تجربه اجرای قانون حمایت از شرکتها و مؤسسات دانشبنیان دید که با وجود تمام کم و کاستیهای قانونی و اجرایی آن، اجرای این قانون در قالب یک برنامه و با در نظر گرفتن نهادی مسئول و همچنین تعیین اهدافی مشخص، موجب پیشبرد هدف قانونگذار شده و میتوان با تحلیل اثرات و اصلاح ضعفهای موجود در اهداف و ابزارهای سیاستی، در قالب این رویکرد برنامهای برای اجراییسازی سایر اهداف طراحی نمود. دکتر مهدی الیاسی معاون سیاستگذاری و توسعه معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری
کلیدواژهها
- ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد
20.1001.1.20080840.1397.11.3.1.1
عنوان مقاله [English]
Editorial
نویسنده [English]
ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد
مراجع
ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد
ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد
ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد
ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد مثال حمایت افقی ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد
از دنیای عمودی تا افقی – گذشته، امروز و آینده از راه رسیده ی بازاریابی
بازاریابی هم مانند همه پدیده های پیرامون ما پیوسته در حال تغییر است. تغییر به قدری در ماهیت بازاریابی کلیدی است که خود را در زمان نوشتاری واژه آن نیز نشان می دهد. واژه به صورت حال استمراری نوشته می شود که بر ثابت نبودن و تغییرپذیری ماهیت Market-ing آن تأکید می کند. اگر بازاریابی را یک موجود زنده فرض کنیم که همراه با ما رشد کرده و به مراحل جدیدی قدم گذاشته است، شاید بتوانیم تصویری روشن تر از آن و زندگی اش ترسیم کنیم.
فیلیپ کاتلر، اندیشمند بزرگ و بی چون و چرای بازاریابی معتقد است که بازاریابی از ابتدای حیات خود تا امروز چهار مرحله را پشت سر گذاشته است:
مرحله اول، دوران فروش بود. در این مرحله برای تولیدکننده فرقی نمی کرد که محصول را با چه کیفیتی تولید کند چرا که صرف نظر از آنچه تولید می شد تقاضا برای آن همیشه وجود داشت. واضح است که تبلیغات و برندسازی هم در این دیدگاه جایی نداشت، چرا که تولید به صورت انبوه انجام می شد و توجه به انتظارات یا خواسته های خریداران اهمیتی نداشت. بهترین مثال برای توصیف این دوران جمله ای است که هنری فورد، صاحب کارخانه خودرو سازی فورد بیان کرد: “هر کسی می تواند یک اتومبیل به هر رنگی که می خواهد داشته باشد، به شرطی که مشکی باشد!”. این دوران نشان دهنده یک رویکرد عمودی به کسب و کار است که سلیقه مخاطب را در نظر نمی گیرد. واضح است که این نگاه یک سویه و ناقص مدت زیادی دوام نیاورد و عصر مشتری مداری بلافاصله آغاز شد.
عصر مشتری مداری همان طور که از نامش مشخص است، بر مشتری و نیازهای او تأکید دارد. در اینجا بزرگ ترین هدف برندها این است که با داشتن مشتریان راضی تر و وفادارتر رابطه ای دو سویه و برد-برد با آن ها ایجاد کرده و برای خود سود و منفعت مادی خلق کنند. در این دوران تبلیغات جان گرفت و برندسازی به عنوان فعالیتی که به ایجاد تمایز برای برندها منجر می شد نقش مهمی در برنامه های ارتباطی شرکت ها پیدا کرد.
گرچه این دوران از نگاه صرفا عمودی که در دوران فروش حاکم بود فاصله گرفته ولی در سال های اخیر انتقادات زیادی به آن به دلیل توجه صرف به نیاز مشتری و تأکید بر سودآوری برندها وارد شده است. منتقدان این دیدگاه از آسیب هایی حرف می زنند که بازاریابی با فعالیت های سودجویانه خود به جامعه، محیط زیست و زندگی انسان ها وارد کرده است. در حقیقت آن ها باور دارند که برندها به بهانه مشتری مداری و کسب درآمد، مسئولیت های اجتماعی و فردی خود را رها کرده اند. اگر به اطراف مان نگاه کنیم، کسب وکارهای زیادی را می بینیم که با تأکید بر اصل مشتری مداری به مثال حمایت افقی فعالیت خود ادامه می دهند. جملاتی مانند “مشتری پادشاه است” و “همیشه حق با مشتری است” به خوبی ماهیت این رویکرد را نشان می دهند.
گرچه دوران های فروش و مشتری مداری هم چنان رایج هستند ولی بازاریابی از پویایی خود باز نایستاده و همچنان حرکت خود را به سمت دنیای افقی ادامه داده است. به این ترتیب، مرحله جدیدی در حیات بازاریابی آغاز شد و دریچه های جدیدی به روی صاحبان کسب وکار گشوده شد. در عصر سوم بازاریابی برندها مخاطبان خود را نه به شکل مصرف کننده یا مشتری که در قالب انسان می بینند و تلاش می کنند با درگیرکردن احساسات آن ها و انجام دادن کاری واقعی برای جامعه به قلب و روح آن ها نفوذ کنند. در این دوران حتی واژه مشتری هم جای خود را به مخاطب داد و ادبیات گفتگو تغییر کرد. هدف عصر سوم هم چنان جلب رضایت مشتری است، اما بر خلاف گذشته دیگر مخاطبان برندها، تنها موجوداتی نیستند که باید نیازهای فعلی شان رفع شود یا به هر قیمتی به خرید محصولی که به آن نیاز ندارند تشویق شوند.
در عصر سوم، مخاطب برندها یک انسان کامل است که برای مسائل مختلف زندگی اش مانند بحران های اقتصادی، فقر، محیط زیست و بیماری ها به دنبال راه حل می گردد. بنابراین برندهایی در این دوران به موفقیت می رسند که بزرگ تر از چارچوب های کسب وکار یا محصول خود فکر کنند.
شاید بپرسید که چه چیزی باعث این تغییرات شد؟ باید بگوئیم ورود به عصر بازاریابی مشارکتی در نتیجه انقلاب تکنولوژی و پدیدآمدن مخاطبانی که خود به گفتگو، تولید و انتشار اخبار درباره برندها می پرداختند یکی از دلایل مهم به وجود آمدن عصر سوم بازاریابی است. این نشان دهنده رشد و بلوغ مخاطبی است که در ابتدا برندها آن را موجودی منفعل و بی اختیار در نظر می گرفتند. شاید بهترین توصیف از مخاطب امروزی برندها هنرمندی باشد که دوست دارد خودش برای خلق آنچه می خواهد دست به نوآوری بزند. یک مثال عالی از برندهایی که در عصر سوم بازاریابی زندگی می کنند، استارباکس است. مأموریت استارباکس این است که هر کسی در هر زمانی، در همسایگی خود یک فنجان قهوه استارباکس را در دست بگیرد. با این حال این برند این کار را تنها با افزایش تعداد شعبه های خود در هر شهر یا محله انجام نمی دهد. بیانیه مأموریت این برند، بخش دیگری هم دارد که در آن به الهام بخشی و تغذیه روح انسان ها اشاره شده است. استارباکس برای عمل به این هدف بسترهایی برای مشارکت و باهم آفرینی ایجاد کرده است و به مخاطبان اجازه می دهد تا قهوه های مورد علاقه خودشان را بسازند و وارد منوهای استارباکس کنند.
با این حال تغییر و تحول بازاریابی به اینجا ختم نمی شود. عصر چهارمی وجود دارد که هنوز از آن حرف نزدیم و این همان آینده ای است که زودتر از آنچه مثال حمایت افقی فکر می کردیم از راه رسیده است. آینده ای که بهتر است بگوئیم همین لحظه در حال زندگی کردنش هستیم. تکنولوژی امروز تا جایی پیش رفته است که ارتباطات و زندگی انسان ها را به کلی تغییر داده است. مخاطبان امروز برندها افرادی هستند که به راحتی در کانال های مختلف ارتباطی با هم گفت وگو می کنند، اخبار را نه از شبکه های تلویزیون که از صفحاتی چون توئیتر و اینستاگرام دنبال می کنند. این تغییرات نشان می دهد که ورود ما به عصر چهارم بازاریابی که همان عصر دیجیتال است قطعی و اجتناب ناپذیر است. دیگر این بازاریابی نیست که با نگاهی عمودی انتخاب های افراد را تعیین می کند و بلکه این مردم هستند که در این دنیای کاملا افقی سرنوشت برندها را رقم می زنند. در این دوران دیگر وفاداری به برند چندان اهمیت ندارد، بلکه آنچه مهم است این است که مخاطبان تا چه اندازه تمایل دارند از برندی حمایت کرده یا آن را به دیگران توصیه کنند.
ورود به عصر دیجیتال به این معنی نیست که دوران فروش و مشتری مداری به کلی از بین رفته اند. هنوز هر یک از ما برندهایی را می شناسیم که تنها با تولید انبوه یا بدون حضور در فضای مجازی فعالیت می کنند با این حال این برندها هم برای ادامه دادن به حیات شان به زودی با مسیر جدید همراه خواهند شد. آینده بازاریابی گرچه با ورود به عصر چهارم از راه رسیده است، اما این به معنی پایان راه نیست. باید دید چشم انداز پیش رو چه تحولی را برای ما رقم خواهد زد؟
تکنیک Change of Polarity
وقتی حمایت و مقاومت به هم می رسند چه اتفاقی می افتد؟
تکنیک Change of Polarity چیست؟ آیا می دانید که از تکنیک Change of Polarity چگونه و در کجا استفاده می شود ؟ در مقاله پیش رو که کاری از تیم تحلیلی بروکر نیکس می باشد قصد داریم در این زمینه با شما صحبت کنیم.
در این مقاله در مورد چیستی تکنیک Change of Polarity و همینطور change of polarity stock سخن خواهیم گفت. توصیه می کنیم که این مقاله را از دست ندهید. ضرورت آشنایی با اصطلاحات کاربردی فارکس که گاها می تواند به عنوان یک تکنیک و یا استراتژی برای معامله گران بکار گرفته شود بر هیچکس پوشیده نمی باشد.
تکنیک Change of Polarity هم یکی از همین مفاهیم کاربردی می باشد که اگر به درستی و دقت فرا گرفته شود می تواند فرصتهای معاملاتی بسیار خوبی را برای معامله گران جهت انجام تریدهای موفق فراهم آورد. با ما همراه باشید تا این تکنیک را بهتر بشناسید.
فهرست مطالب
change of polarity چیست؟
وقتی حمایت و مقاومت به هم می رسند چه اتفاقی می افتد؟
چه آزمایشی برای تایید قطبیت استفاده می شود؟
چگونه متوجه می شوید که قطبیت شما معکوس شده است؟
چه چیزی باعث قطبیت معکوس می شود؟
change of polarity چیست؟
در ابتدا ببینیم که change of polarity چیست؟ برای درک این مفهوم خوب است که در ابتدا معنای لغوی آن را بدانیم. تکنیک Change of Polarity به معنای تغییر قطب می باشد. اما این تغییر قطبیت یعنی چه؟ و چگونه می توان در انجام معاملات بازار فارکس از آن بهره برد؟ هنگامی که سطح مقاومتی شکسته می شود احتمال اینکه در آینده به عنوان سطح حمایت ایفای نقش کند وجود دارد.
فرض نمایید که یک سطح مقاومت وجود دارد یعنی یک high که قبلا قیمت به آن واکنش نشان داده است. حال اگر برای بار دوم یا چندمین بار قیمت به این منطقه برسد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ دو حالت وجود دارد یا سطح مقاومت ما شکسته می شود یا نمی شود. اگر شکسته شود اما تریدر نتواند از شکست بوجود آمده نهایت استفاده را نماید. یعنی به هر دلیلی نتواند در جهت خرید وارد پوزیشن شود، از جمله نبودن کندل تایید که بسته شدن آن بالای خط مقاومت باشد، حاضرنبودن پای سیستم در آن لحظه و…
همیشه این احتمال که یک سطح مقاومت بعد از شکسته شدن اولیه، قیمت مجددا به سمت آن سطح حرکت نماید، وجود دارد. در این شرایط، مقاومت به عنوان حمایت جدید عمل می کند. در واقع خطوط تعویض نقش می دهند. اگر شرایط مهیا باشد و قیمت در جای مناسبی قرار گیرد و شانس هم همراه ما باشد، فرصت خوبی برای استفاده از تکنیک Change of Polarity و برای یافتن نقاط مناسب برای گرفتن پوزیشنهای معاملاتی فراهم می شود.
اما change of polarity stock چیست؟ مفهوم دیگری را در این مقاله به آن می پردازیم change of polarity stock می باشد. به این معنی که احساسات بازار نسبت به سهام را از نقطه نظر ماهیت میل تجاری مورد اندازه گیری قرار می دهد.
زمانی که از اصل قطبیت در بررسی سقوط بازار سهام مورد استفاده می کنیم، پی میبریم که که قطبیت به گونه ای موفق، تغییر رفتار سطح بازار را از منظر زمان چرخش، عمق و همچنین طول آن منعکس می نماید.
وقتی حمایت و مقاومت به هم می رسند چه اتفاقی می افتد؟
در این قسمت از بحث و گفتگو در خصوص تکنیک Change of Polarity در مورد اینکه وقتی حمایت و مقاومت به هم می رسند چه اتفاقی می افتد؟ سخن می گوییم.
زمانی که سطح مقاومتی که شکستن آن تا حدودی سخت است وممکن است که معامله گران زیادی روی شکسته شدن تردید نمایند و خریدی انجام ندهند می شکند. اینبار به محض آنکه قیمت به نزدیکی سطح مقاومت قبلی که حالا نقش حمایت را برای ما ایفا می کند برسد فرصت معاملاتی خوبی در جهت انجام ترید می باشد.
البته باید توجه داشت که شواهد موجود هم باید دال بر عدم گذر قیمت به زیر خط حمایت داشته باشند (شکل زیر فلشهای قرمز رنگ نشان از موقعیت مناسب جهت ترید می باشد)، در آن صورت می توانند وارد پوزیشن شوند و همچنین می توان انتظار داشت که قیمت دوباره به سمت بالا حرکت نماید.البته باید دقت کنیم که فاصله کندلی نشانه تایید شکست می باشد نباید از سطح شکست زیاد باشد، در غیر اینصورت، تنها یک فرصت از دست رفته است و قابل استفاده نمی باشد.( شکل زیر بخشی که با رنگ آبی مشخص شده است) احتمال رخ دادن این موقعیت و تکنیک Change of Polarity به ویژه زمانی که سطح مقاومت قوی داشته باشیم و دفعات برخورد با خط مقاومت بالا باشد. اما اگر سطح مقاومت قوی نباشد، احتمال استفاده از تکنیک Change of Polarity هم پایین می آید.
چه آزمایشی برای تایید قطبیت استفاده می شود؟
در ادامه مقاله تکنیک Change of Polarity ببینیم که چگونه باید اطمینان حاصل کرد که زمان درست استفاده از تکنیک Change of Polarity می باشد؟ و در واقع قطبیت تایید شده است. چند راه برای تایید قطبیت وجود دارد.
در زبان ژاپنی ضرب المثلی وجود دارد که می گوید: “ظروف لاکی قرمز هیچ نیازی به تزیین ندارند.” اما این چه ربطی به بحث ما دارد؟ این مفهوم زیبایی ساده و همینطور جوهره تکنیک Change of Polarity را بیان می کند که هم اصل است و هم فنی می باشد که در نمودارهای شمعدانی مورد استفاده قرار می گیرد.
تکنیک Change of Polarity به اندازه ای قدرتمند است که سطح پشتیبانی قدیمی به سطح مقاومت جدیدی تبدیل می گردد و بالعکس آن یعنی مقاومت قدیمی تبدیل به حمایت جدید می شود و این همان اصلی است که به “تغییر قطبیت” معروف است.
نشانه های آن تشکیل چند برخورد بدون شکسته شدن در روی خط (مقاومت یا حمایت) مفهوم این حرف این است که باید یک خط مقاومت قوی(نقاط 1-2-3-4 و 5 در شکل زیر) وجود داشته باشد تا تکنیک Change of Polarity اتفاق بیفتد. دیگر نشانه ای که می تواند خیال ما را راحت کند بسته شدن کامل یک کندل می باشد برای مثال (بالای خط مقاومت در شکل زیر).
چگونه متوجه می شوید که قطبیت شما معکوس شده است؟
تکنیک Change of Polarity یک استراتژی پرایس اکشن است که بسیار کارا،مفید و قوی و در عین حال ساده می باشد. تکنیک Change of Polarity می تواند شروع بسیار خوبی برای معامله گرانی باشد که به تازگی وارد عرصه معامله گری شده اند. چه بسا در آینده هم تبدیل به یک استراتژی موفق برای آنها شود.
تکنیک Change of Polarity در واقع یک تغییر حمایت به مقاومت و یا تغییر مقاومت به حمایت می باشد. اما اینکه چگونه متوجه می شوید که قطبیت شما معکوس شده است؟
می توان اینگونه گفت که در خصوص این تکنیک یک ایده کلی وجود دارد و آن این است که زمانی که حمایت مستحکمی داریم، این احتمال با درصد بالایی وجود دارد که در آینده شکسته شده و تبدیل به مقاومت جدید شود. از سوی دیگر اگر سطح مقاومتی قوی داریم، می توانیم انتظار داشته باشیم که این سطح در آینده شکسته شده و تبدیل به حمایت جدید شود. بنابراین با بررسی و تعقیب چارت می توانیم متوجه معکوس شدن قطبیت شویم.
چه چیزی باعث قطبیت معکوس می شود؟
اصل قطبیت اینگونه میگوید که هنگامی که یک سطح مقاومت شکسته می شود، ماهیت آن تغییر کرده و دفعه بعد که به آن نزدیک می گردد به سطح حمایت تبدیل می شود ، اما چه مثال حمایت افقی چیزی باعث قطبیت معکوس می شود؟ قطبیت معکوس در واقع به دلیل تغییر در تقاضا و عرضه اتفاق می افتد.
جفت ارز EURUSD را روی نمودار 1 دقیقه ای برای مثال در نظر بگیرید، این تنها یک مثال است. شما می توانید از هر نوع دارایی دیگری که تمایل دارید، با هر زمانی که دوست دارید انتخاب کنید.
ما یک خط افقی به رنگ قرمز خواهیم داشت که خط حمایت ما می باشد و قیمت بارها به خط قرمز افقی رسیده ولی قادر به شکستن آن نبوده است. پس اینطور باید گفت که قیمت این سطح حمایت را بارها مورد آزمایش قرار داده است. بعد از این سعی و تلاش مکرر، نهایتا قیمت این سطح حمایت را شکسته و به سوی پایین حرکت می کند.
بعد از آن، قیمت به این سطح باز می گردد و این بخش مهمی از این استراتژی را تشکیل می دهد. پس از شکست حمایت و زمانی که قیمت دوباره آمد و به این سطح رسید ماهیت آن تغییر کرده و ساپورت شکسته شده قدیمی اکنون به عنوان یک مقاومت جدید عمل می نماید.
سخن پایانی
تکنیک Change of Polarity که به عنوان یک استراتژی از آن یاد می شود، بسیار ساده می باشد، تکنیک Change of Polarity در خصوص قیمت می باشد و در بیشتر شرایط جواب می دهد. نکته ای که هست باید هر بار باید از تایید استفاده نمایید و بهتر آن است که از یک حمایت یا مقاومتی استفاده کنید که قبلاً بیشتر از یکبار تست شده است.
قیمت به تنهایی یکی از قابل اعتمادترین شاخص ها می باشد. با این وجود، برای آنکه عملکرد قیمت بهتر درک شود،مهم ترین مفهومی که در این راستا باید مورد توجه قرار گیرد اصل قطبیت است.
یکی از پرکاربردترین مفاهیم کاربردی در زمینه تحلیل تکنیکال می باشد.
با امید به آنکه مطالب ارائه شده در خصوص تکنیک Change of Polarity مورد توجه شما عزیزان قرار گرفته باشد، تجربیات و دیدگاهتان را با ما به اشتراک گذارید.
مشاورین بروکر نیکس آماده ارائه خدمات مشاوره رایگان در زمینه بازار فارکس و ارزهای دیجیتال به شما عزیزان می باشند.
استاپ هانت (Stop Hunt) چیست؟ چگونه شکار نهنگها نشویم؟
استاپ هانت تکنیکی است که توسط معامله گران بزرگ اجرا میشود که از مکانیک دستور حد ضرر برای کمک به سوق دادن پوزیشن خود به سمت سود استفاده میکنند. علاوه بر این، استاپ هانت، معاملهگران کوچکتر را از موقعیت خارج میکند و به معاملهگران بزرگتر شتاب بیشتری در معاملاتشان میدهد.
استاپ هانت مستلزم استفاده از دستورهای حد ضرر است که در صورت شروع به دستور مارکت تبدیل میشوند. سفارشهای مارکت نهایی میتوانند بازارهایی با حرکت سریع ایجاد کنند و به نهنگهای کریپتو پیروزی سریعی بدهند.
سه استراتژی وجود دارد که یک معاملهگر میتواند در صورت ترس از اینکه شکار نشود، دنبال کند. این استراتژیها مستلزم استفاده از دستور حد ضرر در نقاطی که به صورت محافظه کارانه در نمودار قرار میگیرند هستند.
آنچه در این مقاله میخوانید
استاپ هانت چیست؟
استاپ هانت یک استراتژی معاملاتی که شامل معامله گران بزرگ است که بازار را تحت فشار قرار میدهند تا دستورات حد ضرر سایر معامله گران را تحریک کنند. دستورهای حد ضرر آن معامله گران را مجبور میکند از موقعیت خود خارج شوند. پس از تسویه این سفارشات، بازار معکوس میشود.
استاپ هانت استراتژی است که معامله گران بزرگ (یا “نهنگ”) در بازارهای مالی مانند فارکس و کریپتو به کار میگیرند. وقتی این نهنگها دستهای از سفارشهای حد ضرر را میبینند که در نزدیکی همان محل قیمت قرار دارند، بازار را به سمت سفارشها سوق میدهند و شرکتکنندگان را مجبور میکنند از موقعیت خود خارج شوند. این استراتژی زمانی موثرتر میشود که اهرمی در میان باشد، زیرا اندازه معاملات بازار بزرگ میشود.
پس از اتمام یک استاپ هانت موثر، نهنگها شروع به بستن موقعیت خود میکنند و روند معکوس میشود. این امر به ویژه برای معامله گران خرده تشدید میشود که مجبور به ترک موقعیتهای خود میشوند – فقط به دلیل مشاهده معکوس بازار و روند در جهتی که در ابتدا تحلیل کرده بودند.
همبستگی استاپ هانت و دستورات حد ضرر
اجزای کلیدی برای یک استاپ هانت موفقیت آمیز شامل مجموعهای از سفارشات حد ضرر است مثال حمایت افقی که در کنار هم هستند، به علاوه تاجران بزرگ یا همان نهنگها.
استاپ هانت با مجموعهای از سفارشات حد ضرر شروع میشود که با هم نزدیک به همان قیمت بازار هستند.
به عنوان مثال، اگر به نمودار بیت کوین بالا نگاه کنیم، شاهد توقف روند نزولی در ماه می 2021 در 29,800 دلار خواهیم بود. معامله گران ممکن است جهش را بالاتر ببینند، لانگ بگیرند و حد ضرر خود را دقیقاً زیر سطح حمایت حدود 29,750 تا 30,000 دلار قرار دهند. سپس، چند روز بعد، قیمت دو بار به نزدیک 31,000 دلار بازگشت. این معامله گران احتمالاً سفارشات حدد ضرر خود را در همان منطقه قیمتی 29,750 تا 30,000 دلار خریداری کرده و قرار میدهند.
مجموعهای از سفارشات حد ضرر اکنون در منطقه قیمتی مشابه 29,750 تا 30,000 دلار در حال ساخت هستند. یک نهنگ بزرگ میتواند وارد عمل شود و قیمت را به 29,000 تا 30,000 دلار کاهش دهد و باعث شروع سفارشات حد ضرر شود. آن دستورات حد ضرر، معامله گران را مجبور به خروج از بازار میکند و نهنگ موقعیت فروش خود را میبندد و پس از آن، آنها باید دارایی را بازخرید کنند. این فشار خرید به نوبه خود شروع به تقویت رالی بعدی میکند. حد ضرر معاملهگر خرده ایجاد میشود و بازار افزایش مییابد – در جهتی که معاملهگر در ابتدا پیشبینی کرده بود.
عملکرد یک دستور حد ضرر و اهمیت آن برای استاپ هانت
استاپ هانت به دلیل مکانیزم نحوه عملکرد دستورات حد ضرر کار میکند. بیایید فرض کنیم یک معاملهگر برای یک موقعیت لانگ بیت کوین به قیمت 30,000 دلار سفارش حد ضرر میدهد. زمانی که بازار به 30,000 دلار رسید، سفارش شروع شده و به سفارشی برای فروش به قیمت فعلی بازار (سفارش بازار) تبدیل میشود.
مشکل بالقوه سفارشات بازار این است که ممکن است بازار به قدری سریع حرکت کند که قیمت قبل از اجرا تغییر کند. ما در مورد کسری از ثانیه صحبت میکنیم، اما زمانی که دستور حد ضرر تبدیل شود و برای فروش در بازار ارسال شود، قیمت ممکن است تغییر کند. در بازاری که به سرعت در حال حرکت است، سفارش بازار ممکن است با قیمتی بدتر از حد انتظار باشد.
برای مثال بیت کوین را در نظر بگیرید. در نمودار 2 ساعته بالا، بیت کوین از مارس تا آوریل 2021، با سطوح حمایت و مقاومت مشخص شده، معامله میشود. معامله گرانی که این الگو را مشاهده کردهاند، از محدوده برای خرید در پایین آن استفاده میکنند و سپس در بالای آن میفروشند.
با نزدیک شدن قیمت به منطقه حمایتی در نزدیکی 56,500 تا 57,500 دلار، معامله گران قیمت حد ضرر خود را درست زیر این منطقه میخرند و قرار میدهند. در 7 آوریل 2021، قیمت بیت کوین از منطقه خرید عبور کرد و دستورات حد ضرر را آغاز کرد. پس از توقف مثال حمایت افقی فروش چند ساعت بعد، قیمت بیت کوین بالاتر میرود.
این سناریوی استاپ هانت به دلیل الگوی بازار ایجاد شده است.
ثانیاً، هنگامی که ساختار و الگوهای بازار نزدیک به اعداد گرد قیمت ظاهر میشوند، منجر به استاپ هانت نیز میشود. در ماه می 2021، حمایت بیت کوین نزدیک به 30,000 دلار ظاهر شد. بنابراین، معامله گرانی که لانگ بودند، ممکن است حد ضرر را نزدیک به 30,000 دلار تعیین کرده باشند، زیرا به خاطر سپردن آن آسانتر بود.
بیایید به سه استراتژی برای کاهش خطر استاپ هانت تجارت کریپتو شما بپردازیم.
استراتژی 1: یافتن دستورات حد ضرر
به دنبال مناطقی در نمودار بگردید که حد ضرر در آنها خوشهبندی میشوند. الگوهای بازار به شما کمک میکند تا این قربانیان بالقوه را شناسایی کنید. از نمودار خود عقب نشینی کنید و به دنبال واضحترین الگویی باشید که به ذهنتان میرسد. الگوهایی که شامل حمایت و مقاومت افقی هستند، جایی هستند که شما معمولاً استاپ هانت را پیدا خواهید کرد.
در نمودار اتریوم بالا، شاهد یک روند کوچک نزولی هستیم که پس از افزایش 2,200 درصدی در 12 ماه گذشته در حال توسعه است. معامله گران مشتاق ورود به اتریوم هستند و این روند کوچک نزولی در را باز می کند. پس از یک رالی سریع بالاتر، معامله گران مشتاق خواهند بود که به این روند قدرتمند بپرند و احتمالاً حد ضرر خود را نزدیک به کف اخیر در سطح حمایت قرار میدهند.
سپس قیمت اتریوم برای آزمایش مجدد پایینترین قیمتها باز میگردد. با نزدیک شدن قیمت به پایینترین سطح، نهنگها میفروشند و از طریق حمایت قیمت را پایین میآورند – و همه حد ضررها را فعال میکنند. هنگامی که حد ضررها از بین رفت، نهنگها پوزیشن شورت خود را میبندند. اتریوم پس از آن به صعود خود به بالاترین رکوردهای جدید ادامه میدهد.
اولین استراتژی برای جلوگیری از استاپ هانت این است که بدانیم دیگران به احتمال زیاد ضررهای خود را در کجا قرار میدهند. با داشتن این اطلاعات، میخواهید مطمئن شوید که حد ضرر خود را در زیر جایی قرار میدهید که اکثر معاملهگران شکار میشوند. وقتی حد ضرر خود را به طور مناسب قرار میدهید، بازار به اندازه کافی برای رسیدن به سطح شما حرکت نمیکند.
استراتژی 2: اجتناب از اعداد گرد قیمت برای حد ضرر
پیش از این دیدیم که معاملهگران چگونه میخواهند حد ضرر خود را روی اعداد گرد قرار دهند. آنها این کار را انجام میدهند تا بتوانند به راحتی به خاطر بیاورند که ریسک آنها در کجا تعیین میشود، زیرا بعداً به قیمتها نگاه میکنند.
با دانستن اینکه اعداد گرد ممکن است از نظر روانی زمینه مناسبی برای استاپ هانت باشند، حد ضرر خود را به اندازه کافی دورتر قرار دهید تا از تاثیر استاپ هانت جلوگیری کنید.
به عنوان مثال، اگر به دنبال خرید بیت کوین در نزدیکی حمایت 30,000 دلاری هستید، حد ضرر خود را به اندازهای دورتر قرار دهید که از شما محافظت شود – اما نه آنقدر دور که در طول یک شکست کاذب پایین بیایید. مشخص شده است که بیت کوین در یک روز 5% و حتی 10% یا بیشتر حرکت میکند.
به عنوان مثال، اگر بیشتر به سمت چپ نمودار نگاه کنیم، میتوانیم حمایت اضافی را درست زیر عدد گرد 30,000 دلار ببینیم. این یک سرنخ است که حد ضرر ما باید بسیار کمتر از عدد گرد باشد.
بنابراین، حد ضرر را حدود 10% دورتر قرار دهید، نه روی یک عدد گرد. به عنوان مثال، یک حد ضرر در حدود 27,360، حدود 10٪ فاصله دارد.
استراتژی 3: به تجارت خود فضای کافی برای نفس کشیدن بدهید
مکث کنید و لحظهای مراقب تنفس خود باشید. آیا متوجه میشوید که در حین نفس کشیدن چقدر شکم و یا سینه شما به داخل و خارج میرود؟
خب بازار هم ریتمهای خودش را دارد. اگر حد ضرر خود را خیلی نزدیک قرار دهید، ریتمهای عادی بازار و تلاش برای استاپ هانت شما را جلب میکند.
سادهترین راه برای تعیین ریتمهای بازار استفاده از اندیکاتور میانگین محدوده واقعی (ATR) است.
این اندیکاتور را در پایین نمودار خود در یک تنظیم ورودی 14 دورهای اعمال کنید تا حسی از حرکات متوسط برای 14 دوره گذشته به دست آورید. خروجی اندیکاتور عددی بر حسب واحد قیمت خواهد بود. اگر در حال معامله ارزهای دیجیتال با ارزش بالا مانند بیت کوین یا اتریوم هستید، 1× خروجی ATR نشان میدهد که تا چه حد میخواهید استاپ خود را زیر سطح حمایتی قرار دهید.
اگر در حال معامله با یک ارز دیجیتال با ارزش پایین هستید، پس خطر استاپ هانت بیشتر است. بنابراین، میخواهید جایگاه توقف خود را 2× زیر پشتیبانی در نظر بگیرید.
با در نظر گرفتن LINK به عنوان مثال در نمودار فوق، اگر مایل به خرید در جایی هستید که فلش است، ATR در 1.80 دلار است. از آنجایی که LINK یک ارز دیجیتال کوچکتر است، دو برابر این مقدار یا 3.60 دلار را حد ضرر، کمتر از پایینترین سطح اخیر در نظر بگیرید. این باعث میشود حد ضرر پیشنهادی به اندازه کافی دور باشد تا از استاپ هانت آن جلوگیری شود.
سخن پایانی
استاپ هانت یک استراتژی است که توسط نهنگهای کریپتو برای به دست آوردن سود کوتاه مدت استفاده میشود. نهنگها از پشتوانه مالی خود برای سوق دادن بازار به سمت خوشهای از ضررها استفاده میکنند و معامله گران کوچکتر را مجبور به ترک پوزیشنهای خود میکنند. علاوه بر این، مجموعهای از حد ضررها مجموعهای از فروشندگان آینده است که به این نهنگها در موقعیتهای کوتاه خود کمک میکند.
چندین استراتژی وجود دارد که در بالا توضیح داده شد، که میتوانید برای محافظت از شما در برابر استاپ هانت به کار بگیرید. استفاده از ATR برای قرار دادن حد ضرر خود به اندازه کافی دور از حمایت به طوری که نهنگها نتوانند به شما دسترسی پیدا کنند، محافظه کارانهترین رویکرد است.
دیدگاه شما